بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
254« چگونه ممکن است اسلام که شالوده ا ش بر توحيد و نفي شرک است مردم را در مخالفت با اصل توحيد آزاد بگذارد. اين يک تناقض صريح است و عينا ً مانند اين است که در دنياي امروز آزادي در مخالفت با قوانين و مقرراتي که وضع شده به مردم داده شود. اين با وضع وقرار دادن آن قوانين ابدا ً سازش ندارد. » ( 1 )سخن مرحوم طباطبايي اين است که خدا مانند همه قانون گذارها قانون وضع مي کند. همان طور که اگر قانون گذار، قانوني را وضع کند و در عين حال بگويد مردم در عمل کردن و يا نکردن به آن قانون آزادند به تناقض مي رسد خداوند هم ممکن نيست چنين کاري بکند.به نظر ما اين مقايسه در ست نيست. انسان قانون گذار جزيي از اجزاي يک حکومت است و از آن نظر قانون مي گذارد که به وسيله حکومت اجرا شود و هدف هايي ر اتأمين کند. واضح است که در اين صورت جمع ميان وضع قانون و آزاد گذاشتن مردم در مخالفت با آن قانون تناقض است.قانون گذاري و اجراي قانون اجزاي يک حکومت هستند که در روي کره زمين به وسيله انسانها تشکيل مي شود. حکومت به عنوان يک پديده يکپارچه انساني نمي تواند هم قانون وضع کند و هم مردم را در شکستن آن قانون آزاد بگذارد چون اين کار مساوي است با نفي حکومت. قانون گذار، در ست از اين جهت که قانون گذار است بايد آزاد بودن انسانها در مخالفت با قانون را نفي کند.در باره خداوند مطلب به گونه اي ديگر است. خداوند نه خود، مجري قانون در روي زمين است ونه بخشي از حکومت است که آن حکومت مجري قانون است.خداوند مي تواند قانون هاي خود را به وسيله پيامبران به انسانها ابلاغ کند و بگويد اگر به آنها عمل کنيد سعادت شما تأمين مي شود و اگر نکنيد از سعادت محروم مي شويد و در عين حال بگويد کسي در روي زمين و در زندگي دنيوي حق ندارد شما انسانها را به عمل کردن به آن قوانين مجبور کند و به اين معنا شما « آزاد » هستيد، « حق آزادي » داريد، من به شما اين حق ر امي دهم که سعادت خود را با اراده و ميل خود انتخاب کنيد و اگر نکرديد « والله غني عن العالمين » 1. در سايه اسلام، قم، انتشارات اهل بيت، چاپ اول، ص 64.