بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
257در اين بحث، موضوع « عدم آزادي دين » را به عنوان يکي از نتايج مشخص حقوق بشر متافيزيکي از باب مثال توضيح داديم. روشن شد که آن تفکر متافيزيکي در باب حقوق بشر به دليل دور بودن از واقعيت هاي تاريخي و اجتماعي به چگونه نتايجي مي رسد.اين بن بست به مسأله عدم آزادي دين منحصر نيست. موارد ديگري نيز که به زعم آقايان فرق هاي اساسي ميان حقوق بشر متافيزيکي ( و در اصطلاح آقايان، حقوق بشر اسلامي ) و حقوق بشر معاصر وجود دارد چون آزادي هاي سياسي يا حقوق خانواده و... وضع از همين قرار است.در همه آن موارد ابهام ها و تشويش ها و غيرقابل عمل بودن در سطح جهان معاصر به وضوح خود را نشان مي دهد. شکي در اين نيست که حقوق بشر متافيزيکي مطرح شده در کتاب هايي چون فلسفه حقوق بشر، يا حقوق جهاني بشر در جهان معاصر قابليت اجرا ندارد و به هيچ وجه نمي توان آن را به جاي اعلاميه حقوق بشر معاصر به متفکران يا سياستمداران و مردم کشورهاي جهان معاصرعرضه کرد.اين جاست که به سستي دعوي دوم کتاب فلسفه حقوق بشر مي رسيم. آن دعوي اين است که تنها حقوق بشر طرح شده در آن کتاب اين توانايي را دارد که مورد پذيرش همه انسانها قطع نظراز هر تعلقي قرار گيرد چون آن حقوق بر فطرت و طبيعت مشترک انسانها تکيه زده است. با بررسي هاي گذشته روشن شده که اين دعوي چقدر دور از واقعيت است.در کتاب هاي آن آقايان سخن از انسانها يي مي رود که در روي اين کره زمين زندگي نمي کنند و هيچ تاريخي و تجربه اي ندارند و چون فرشتگاني هستند که فقط به فطرت و طبيعت خود و ديگران نظر دارند و مي توان همه عقايد و افکار و احساس ها و عواطف وتاريخ آنها را منکر شد و از همه آنها يک مخرج مشترک که همان فطرت و طبيعت انساني است به دست آورد و سپس گفت اين هم حقوق اين فطرت و طبيعت مشترک، پس قاعدتا ً همه بايد راضي باشيد !!
لطفا منتظر باشید ...
