بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
259« توانايي وظيفه شناسي » اساس حرمت انسان است، چون هرفرد انسان صرفا ً از آن نظر که انسان است و بدون در نظر گرفتن هيچ گونه تعلق، چنان توانايي را واجد است پس هر فرد ذاتا ً محترم است و نبايد به عنوان وسيله و ابزار براي هيچ مقصد ديگري در نظر گرفته شود. ( 1 ) اين جا جاي تفصيل نظريات کانت در اين باب نيست، همين مقدار توضيح را نيز براي اين دادم که معلوم شود اعلاميه حقوق بشر براساس يک « فلسفه اخلاقي » تنظيم شده است. تجربه هاي تلخ و طولاني جنگ ها وخونريزي ها و ستم گري ها و خصوصا ً جنگ هاي بسيار وحشيانه قرن بيستم موجب شد که آن فلسفه اخلاقي کارايي خود را در شرايط تاريخي معاصر نشان دهد وتوجه متفکران و سياستمداران را به خود جلب کند.با اندک تأملي در آن فلسفه معلوم مي شود که اين فلسفه در حرمت همين انسان تاريخي و اجتماعي زميني سخن مي گويد و مي خواهد حرمت او را تثبيت کند. حقوق بشر مبتني بر آن نيز زميني است نه آسماني. اين فلسفه و اين حقوق بشر مسأله اي است که در عصر حاضر مي توان در باره آن با تمام مردم جهان و با همه سياستمداران به هر مذهبي و هر فرهنگي هم متعلق باشند به گفت و گو نشست و آنان را به قبول آن دعوت کرد.اين فلسفه و حقوق، از فراز همه اديان و فرهنگ ها و نژاد ها و جنس ها و واقعيت هاي اجتماعي و سياسي و با به رسميت شناختن همه آنها با انسانها ي عصرحاضر سخن مي گويد. هيچ دين و فرهنگي را کنار نمي گذارد و حوزه يک جنگ و دعواي جديد در ست نمي کند. نمي گويم اين فلسفه وحقوق را نمي توان نقد کرد و نمي توان در آن کاستي وسستي نشان داد.مي گويم چون سنخ و طبيعت اين فلسفه وحقوق، زميني است و انسان را صرفا ً از آن نظر که انسان است، در نظر آورده اين ظرفيت وتوان را دارد که در مقام عمل منشأ اجماع و وفاق همه انسانها ي روي زمين به منظور رسيدن به يک زندگي صلح آميز قرار گيرد در حالي که چنانچه قبلا ً گفته ام حقوق بشر متافيزيکي قطع نظر از اعتبار و عدم اعتبار فلسفي آن - اصلا ً چنين ظرفيتي ندارد و خود، موجب جنگ ودعواهاي جديد مي شود. 1. نگاه کنيد به :GundpolemedeEthikWalteSchulz128-136Velag GuntheNeske1989.