اسلام و اجتماع - نظام سیاسی اجتماعی اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نظام سیاسی اجتماعی اسلام - نسخه متنی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اسلام و اجتماع

اجـتـمـاعـى زيـستن انسان ، مساءله اى است كه ريشه در قرون بسيار دور حيات بشر دارد. تاريخ بـشـر همواره گوياى زندگى اجتماعى انسان بوده و جز افراد استثنايى كه در هر زمان نمونه هـاى انـدكـى از آنها به چشم مى خورد، بشر در هيچ دورانى به صورت انفرادى زندگى نكرده است ؛ اين مساءله مورد پذيرش قريب به اتفاق دانشمندان مى باشد..(1)

بشر در ادامه زندگى خود به اين شكل برخورد كه مانند ديگر موجودات نمى تواند بدون كمك و يارى ديگران به نيازها و مشكلات خود پاسخ گويد و هر چه را كه او از ديگران مى خواست ، آنـان نـيـز همان را از او مطالبه مى كردند و بناچار اين مطلب را پذيرفت ، همان طور كه او مى خواهد ديگران را استخدام و مورد بهره كشى قرار دهد، بايد اين اجازه را به ديگران نيز بدهد و نـيـز دريـافـت كه اين تعاون و همكارى بايد به نحوى انجام پذيرد كه عدالت اجتماعى ، تحقق يـابـد. حـكـم بشر به اجتماع مدنى و عدل اجتماعى ، حكمى است كه اضطرار، بشر را مجبور كرد بـه ايـنـكـه آن را بـپـذيـرد، چون اگر اضطرار نبود هرگز هيچ انسانى حاضر نمى شد، دامنه اخـتـيـار و آزادى خـود را مـحـدود كـنـد و ايـن مـعـنـاى عـبارت معروف (الانسان مدنى بالطبع ) است ..(2)

از آيـات مـخـتـلف قرآن بر مى آيد كه اجتماعى بودن انسان در متن خلقت و آفرينش او پى ريزى شده است ..(3)

كـلمـه اجـتـمـاع بـه گـرد آمـدن ، تـجمع ، اتفاق كردن بر چيزى و يا دسته اى كه براى هدفى مشترك گرد هم جمع شوند گفته مى شوند. اين كلمه در مقايسه با بعضى از كلمات مانند جامعه و امت از هيچ گونه بار سياسى و عقيدتى برخوردار نيست .

عوامل زندگى اجتماعى انسان

(ايـن مـسـاءله از قـديـم الايام مطرح است كه زندگى اجتماعى انسان تحت تاثير چه عواملى به وجـود آمـده اسـت ، آيـا انـسـان اجـتـمـاعـى آفـريـده شـده اسـت ؛ يـعنى طبيعتاًبه صورت جزئى از كـل آفـريـده شـده اسـت و در نـهـاد انـسـان گـرايـش پـيـوسـتـن بـه كل خود هست و يا اجتماعى آفريده نشده ، بلكه اضطرار و جبر بيرونى انسان را مجبور كرده است كـه زنـدگـى اجـتـمـاعـى بـر او تـحـمـيـل شـود؛ يـعـنـى انـسـان بـه حـسـب طـبـع اول خـود مـايـل اسـت كـه آزاد بـاشد و هيچ قيد و بند و تحميلى را كه لازمه زندگى جمعى است ، نـپذيرد. امّابه حكم تجربه دريافته است كه به تنهايى قادر نيست به زندگى خود ادامه دهد و بـالاجـبـار به محدوديت زندگى اجتماعى تن داده است و يا انسان اجتماعى آفريده نشده و عاملى كـه اورا بـه زنـدگـى اجـتـمـاعـى وادار كـرده ، اضـطـرارنـبـوده و لااقـل اضـطـرار عـامـل مـنـحـصـر نـبـوده اسـت . انـسـان بـه حـكـم عـقـل فـطـرى و قـدرت حـسـابگرى خود به اين نتيجه رسيده كه با مشاركت و همكارى و زندگى اجتماعى بهتر از مواهب خلقت بهره مى گيرد، از اين رو شركت را انتخاب كرده است .

بنابر نظريه اوّل عـامـل اصـلى ، طـبـيـعـت درونـى انـسان بوده و اجتماعى بودن يك غايت كلى و عمومى است كه طبيعت انسان بالفطره به سوى او روان است .

بـراسـاس نـظـريـه دوّم عـامـل اصـلى ، امـرى بـيـرونـى و خـارج از وجـود انـسـان اسـت كـه از قبيل اتفاقى و عرضى است كه غايت ثانوى ناميده مى شود.

بـنـابـر نـظـريـه سوّم عامل اصلى ، نيروى عقلانى و حسابگرانه است كه ازنوع غايات فكرى است نه طبيعى (4).) آنچه كه به عنوان علل زندگى اجتماعى انسان ذكر شد، از جنبه هاى درونى و بيرونى انسان و جـهات فطرى و مادى او بود. امّا نوع ديگرى از همبستگى وجود دارد كه در بعد معنوى حيات بشر جريان دارد و مورد توجّه

/ 77