بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
هـر نـظـام سياسى غير اسلامى ، نظامى شرك آميز است ، چون حاكمش طاغوت است ، موظفيم ماآثار شرك را از جامعه مسلمانان و از حيات آنان دور كنيم و از بين ببريم ..(54)
6 ـ تشكيل حكومت به وسيله پيامبران الهى
با بررسى آيات قرآن مجيد(55) به اين نتيجه مى رسيم كه بسيارى از پيامبران الهى داراى حكومت بوده ، به مسائل مردم رسيدگى و با طاغوتهاى زمان مبارزه مى كردند.سـنـت و رويـه پـيـغـمـبـراكـرم (ص )، دليـل بـر لزوم حـكـومـت اسـت . زيـرا اوّلاً خـود تـشـكـيـل حـكومت داد و تاريخ گواهى مى دهد كه تشكيل حكومت داده و به اجراى قوانين و نظامات و به اداره جامعه برخاسته است ... ثانياً براى پس از خود به فرمان خدا تعيين حاكم كرده است . وقـتـى خداوند متعال براى جامعه پس از پيامبر تعيين حاكم مى كند، به اين معناست كه حكومت پس از رحـلت رسـول اكـرم (ص ) نـيـز لازم اسـت و چـون رسـول اكـرم بـا وصـيـت خـويـش فـرمـان الهـى را ابـلاغ مـى نـمـايـد، ضـرورت تشكيل حكومت را نيز مى رساند..(56)
شكل حكومت در اسلام
از دير زمان حكومتها را به سه نوع سلطنتى ، اريستوكراسى (حكومت اشراف ) و جمهورى تقسيم كـرده انـد كـه مـمـكـن اسـت از نـظـر سـاخـت حـقـوقـى بـه دو نـوع بـسـيـط و فدرال ، اداره شوند.دانـشـمـنـدان اسـلامـى در مـورد شـكـل حـكـومـت اسـلامـى اتـفـاق نـظـر نـدارنـد، امـا اكـثـريـت قـابـل تـوجـهـى از آنـان ، نـوع حـكـومـت اسـلامـى را غـيـر مـنـطـبـق بـا نـظـامـهـاى سـيـاسـى متداول دانسته و نظام خلافت و امامت را شكل اختصاصى حكومت اسلامى ذكر كرده اند..(57)يك نظام حكومتى در صورتى اسلامى است كه قوانين و مقررات آن مغاير با احكام اسلام نباشد و اعـمـال حـاكـمـيت ؛ يعنى اجراى قوانين مذكور از طرف مقام صلاحيتدار و به شيوه اسلامى صورت پذيرد، خواه اين حكومت به شكل جمهورى باشد يا غير آن .سـيـتـم حـكـومـت اسـلامـى نه حكومت فردى است كه بر مبناى زور استوار است مانند حكومت شاهان و زورمـنـدان پـيـشـيـن و نـه حـكـومـت مـردمـى بـه طـور آزاد كـه در غـرب مـعـمـول اسـت ، بلكه نوع ديگرى از حكومت است . حكومتى آميزه از حكومت مردمى و الهى و يا حكومت خـدا بـر مردم از طريق مردم و يا به عبارت روشنتر(دمكراسى مكتبى )است كه اساس آن را آراى مـردم تشكيل مى دهد اما نه به هر صورت و بدون قيد و شرط، بلكه در چارچوبه قوانين اسلام ..(58)
ضرورت وجود رهبرى
مـسـاءله رهـبـرى هـمـيشه مورد توجه ملتها و انديشمندان بوده و شايد مهمترين نقش را در ظهور و سقوط ملتها و پيشرفت و انحطاط آنان داشته است . بزرگترين حركتهاى جاودانه و حوادث تلخ تاريخ را رهبران جامعه به وجود آورده اند.لزوم رهبرى در هر جامعه اى ، از بديهى ترين مسائلى است كه مورد اتفاق تمامى صاحب نظران اسـت .روشـنـتـرين دليل بر لزوم رهبرى ، زعامت پيامبر(ص ) در صدراسلام و تعيين رهبر براى زمان پس از خود مى باشد.امـيـرمـؤ مـنـان (ع ) مـردم را نـاچـار از داشـتـن رهـبـرى مـى دانـد.(59) در روايـت فضل بن شاذان نيز از امام رضا(ع ) نقل شده است كه فرمود:(اِنّا لا نَجِدُ فِرْقَةً مِنَ الْفِرَقِ وَ لا مِلَةً مِنَ الْمِلَلِ بَقَوْا وَ ع اشُوا اِلاّ بِقَيِّمٍ وَ رِئيسٍ لِم ا لا بُدَّ لَهُمْ مِنْهُ فى اَمْرِ الدّيْنِ وَ الدُّنْيا(60)) مـا هـيـچ گـروهـى از گـروهـهـا و مـلتـى از مـلتـهـا را نمى يابيم كه بدون زمامدار و سرپرست زنـدگـى كرده و ادامه حيات داده باشند؛ زيرا اداره امور دينى و دنيوى آنان به زمامدارى نيازمند است .همچنين حضرت صديقه طاهره (س ) در خطبه خود فرمود:(فـَفـَرَضَ اللّهُ الاْيـمـانَ تـَطـْهـيـِراً مـِنَ الشِّرْكِ... وَ الطـّاعـَةَ نـِظـامـَاً لِلْمـِلَّةِ وَ اْلاِمـامـَةَ لِمّاًمِنَالْفُرْقَةِ).(61) پـس خـداونـد ايـمـان را به جهت پاك ساختن انسانها از شرك ... و اطاعت را به جهت نظام بخشيدن به امور