بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
اسـت و همه جامعه .(13) گروه چهارمى هم وجود دارند كه جامعه را مركب حقيقى كه بـالاتـر از مـركـب طـبـيـعـى اسـت مـى دانـنـد. در تـركـيـب طـبـيـعـى ، اجـزا قبل از تركيب از خود هويت و آثار دارند.مطابق اين نظريه ، انسان اصالتاً اجتماعى محض است . او مـانـنـد ظرف خالى است كه فقط استعداد پذيرش روح جمعى را دارد و هر چه هست روح جمعى ، وجدان جمعى ، شعور، اراده و خواست جمعى است ..(14)اعتقاد به اصالت فرد يا جامعه ، هر كدام مى تواند نتايج مهم و متفاوتى دربرداشته باشد. در يـك نـظـام اجـتـماعى مبتنى بر اصالت جامعه ، در هنگام تعارض بين منافع فرد و جامعه ، هميشه مـصالح جامعه مقدّم خواهد بود. طرفداران اين نظريه مى گويند:با رعايت مصالح فرد، مصالح جـامـعـه تـاءمـيـن نمى شود، بلكه در بسيارى از مواقع بايد منافع فرد را فداى مصالح جامعه كرد و نيز لازم است محدوديتهايى ايجاد شود تا مصالح جامعه تاءمين گردد.سـوسـيـاليـسـم و مـاركـسـيـسـم از جـمـله نـظـامهاى مبتنى بر اصالت جامعه هستند كه مى گويند:فداكردن منافع و مصالح فردى براى تحقق جامعه ايده آلى آنان لازم است .در مقابل ، فرد گرايان معتقدند كه هدف بايد تاءمين منافع و مصالح فرد باشد و وقتى منافع و مـصـالح افراد تامين شد، خود به خود منافع جامعه نيز تاءمين مى شود. كاپيتاليسم يك نظام مبتنى بر اصالت فرد است .قرآن كريم نظريه سوّم را تاءييد مى كند.قـرآن (15)بـراى امـتـهـا(جـوامـع ) سـرنـوشـت مـشـتـرك ، نـامـه عمل مشترك ، فهم و شعور، عمل ، طاعت و عصيان قائل است . بديهى است كه اگر امّت ، وجود عينى نـداشـتـه بـاشـد، سـر نـوشـت ، فـهـم و شـعـور، طـاعـت و عـصـيـان مـعـنـا نـدارد. ايـنـهـا دليـل اسـت كه قرآن به نوعى حيات قائل است كه حيات جمعى و اجتماعى است ، حيات جمعى يكى تشبيه و تمثيل نيست ، همچنان كه مرگ جمعى نيز يك حقيقت است ..(16)كـسـانى كه باايده ئولوژى اسلامى آشنا هستند، مى دانند كه هدف آفرينش انسان ، هدايت هر چه بـيـشـتـر او بـه سـوى كـمـال و تـقـرب بـه خـدا و فـراهـم كـردن زمـيـنـه رشـد و تـكـامـل افراد است و چنين زمينه اى جز با ايجاد جامعه اى بر مبناى عدالت اجتماعى ، ميسر نخواهد شد.بـنـابـراين ، در صورت تزاحم بين منافع فرد و جامعه ، براى ترجيح يكى از آنها، بايد با در نـظـر گـرفـتـن هـدف خـلقـت ؛يـعـنـى رشـد، تـعـالى و تكامل انسان ، به سراغ احكام الهى و دستورات شرع مقدس رفت .
سنتهاى اجتماعى
بـر اسـاسـى نـظـريـه سـوّم كـه مـورد تـاءييد اسلام است ، جامعه وجود حقيقى داشته و بناچار، قـوانـيـن و سـنـن مـخـصـوص به خود دارد كه مستقل از افراد و اجزا خود است . اسلام به وجود اين قـوانـيـن و سـنـتـهـا مـعـتـقـد اسـت و آيـات و روايـات مـتـعـددى در اين زمينه وجود دارد. علاوه بر آن دلايـل عـقـلى و تجربى نيز وجود قانون خاصى براى زندگى اجتماعى را تاءييد مى كند. واژه خـاصـى كـه در مـتـون اسـلامـى بـراى قـانونمندى جامعه و تاريخ به كار مى رود (سنت )است ..(17)قـرآن كـريـم بـراى بـسـيارى از اقوام و ملتها، سرنوشت مشترك بر شمرده و داشتن سر نوشت مشترك يعنى سنت داشتن جامعه و اعتلاها و انحطاطها را نتايج قطعى رفتارهاى مشخصى دانسته كه درجامعه به وقوع مى پيوندد، اين نظم و رابطه منطقى ، همان وجود سنتهاست ..(18)برخى از سنتهايى كه در قرآن از آنها به اهميّت ياد شده عبارتنداز: سنت ظهور و سقوط امّتها، سـنـت ارسـال رسـل ، سـنـت هـدايـت و اضـلال ، سـنـت پـيـروزى حـق بـر باطل ، سنت مجازات ، سنت امتحان و ابتلا، سنت مهلت دادن و سنت عبرت آموزى .
اجتماعى بودن اسلام
اسـلام تنها دينى است كه اساس و شالوده اش را بر اجتماع بنا نهاده است و اين معنا را بصراحت اعـلام كـرده و در هـيـچ شـانـى از شـوون بـشـرى ، مـسـاءله اجـتـمـاع را مـهـمـل نـگـذاشـتـه اسـت .اجـراى بـسـيـارى از وظـايـف و تـكـاليـف اسـلامـى ، نـيـاز بـه تـشـكـيـل اجتماع داشته و ظرف