نظام جهاني - نظام جهانی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نظام جهانی - نسخه متنی

حسین جمالی؛ تهیه کننده: مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نظام جهاني

نظام بين المللى وكشورهادر روابط بين الملل

روابـط بـين دولتها و ملّتها از اهميت ويژه اى برخوردار است . امروزه ، در سطح جهان ، مردم به
جـوامـعى تقسيم شده اند كه در محدوده هاى خاص جغرافيايى به نام (كشور) زندگى مى كنند. نـظـام جـهانى
عبارت است از سيستم خاص سياسى ـ حقوقى بين المللى كه همه دولتها رعايت آن را پذيرفته و پايبندى خود
را به آن عملاً نشان داده اند.

كـشـورهـاى مـسـتـقـل در نظام بين المللى به عنوان مهمترين ركن نظام تلقى مى شوند. از اين رو، بـراى
شـنـاخـت روابـط بـيـن المـللى ونـظـام جـهـانـى ، نـيـاز بـه آگـاهـى از شـكـل گـيـرى پـديـده
(مـلت ـ كـشـور) ضـرورى اسـت ؛ زيـرا دولتـهـايـى كـه عـنـصـر اصلى تـشـكـيـل دهـنـده نـظـام
جـهـانـى امـروزيـن هـسـتـنـد، بـر مـبـنـاى ( دولت مـلى ) عمل مى كنند كه خود به عنوان پديده اى
نوين مطرح مى باشند.

روابـط بـين ملتها براى رفع نيازهاى اقتصادى ، صنعتى وامنيتى از طريق (دولتها) انجام مى گـيـرد.

روابـط دولتـهـا نـيـز مـتـاءثـر از عـوامـل داخـلى ونـظـام بـيـن المـللى بـوده كـه شامل
ايدئولوژى ، قدرت ملّى ، نيازهاى داخلى و ساختار نظام بين المللى مى باشد.

شناخت نظام جهانى

نـخـستين گام در شناسايى روابط بين الملل ، شناخت واحد بين المللى يعنى (دولت ) و (نظام جهانى مى
باشد).

دولت

در نـظـام جـهـانـى ، دولت بـه عـنـوان مـهـمـتـريـن ركـن فـعاليت مى كند. واحد اصلى سياست بين
الملل دولت است . امروزه ، روابط بين ملّتها در ابعاد مختلف سياسى ، اقتصادى و فرهنگى فقط در
چـارچـوب دولتـها بر قرار مى شود. هر چندعناصرى مانندسازمانهاى بين المللى ، اتحاديه هـاى كـارگـرى
و شـركـتـهـاى چـنـد مـلّيـتـى درنـظـام جـهـانـى فـعـّال هـسـتـنـد، امـّا هـنوز هم دولت نقش
ويژه اى درهمكاريها يا تضادهاى بين المللى دارد. دولت عبارت است از:

( عـدّه اى از مـردم كه در سرزمين مشخص به طور دائم اسكان دارند و داراى حكومتى هستند كه به وضع واجراى قانون اقدام مى كند واز حاكميتى برخوردارند كه به صورت روح حاكم و قدرت عالى آنها را از تعرّضات داخلى وخارجى مصون مى دارد.) (1)

دولت داراى دومعناى اعم واخص است : دولت به معناى اخص همان (هياءت دولت و كابينه يا حكومت ) است امّا معناى اعم دولت همان معنايى است كه در بالا آمده است .

بـنـابـر تـعـريـف مـزبـور، دولت از چـهـار عـنـصـر اصـلى تشكيل مى شود؛ مردم ، سرزمين ، حكومت وحاكميت .

1ـ مـلت

مـلت بـه عـده اى از افـراد انـسـانـى گـفـتـه مـى شـود كـه بـطـور مـعـمـول از نـظـر خـصوصيات فرهنگى ، نژادى ، مذهبى و زبانى داراى مشتركاتى هستند. تعداد جمعيّت يك ملت ممكن است كم يا زياد باشد. نقاط مشترك يك ملّت هر چه فراگيرتر باشد، نقطه قـوّت دولت مـحـسـوب گـرديـده ، دولت مـى تـوانـد در صـحـنـه بـيـن المـللى فـعـّالتـر عمل كند.

2ـ كـشور

قلمرو محدودى كه گروهى از مردم در آن زندگى كرده و آن را متعلّق به خود مى دانند كـشـور نـامـيـده مـى شـود. كـوچـك و بـزرگـى كـشـور در تـشـكـيـل دولت اهـميّت ندارد، ولى از نظر قدرت ملّى تاثير دارد. اگر كشورى وسيع با منابع غـنـى و سـرشـار در اخـتيار ملتى توانا باشد، مى تواند از آن درجهت دستيابى به اهداف ملّى ، بهتر و بيشتر استفاده كند.

3ـ حـكـومـت

حـكـومـت عـبارت است از مجموع نهادهاى فرمانروا، وظايف و اختيارات هر كدام از آنها و روابطى كه ميان اندام هاى حكومتى موجود است . (2)

4ـ حاكميّت

(حاكميت ) عبارت است از سلطه و فرمانروايى حاكم در جامعه سياسى كه صلاحيت اتخاذ تصميم گيرى نهايى وتعيين سرنوشت ملّت را براى حاكم فراهم مى كند.

( كشورى داراى حاكميت است كه دولت آن مستقل از هر قدرت دنيايى ديگر باشد، بطورى كه آن كـشـور در وضع قوانين داخلى و اجراى آن و همچنين در انعقاد قراردادهاى دوجانبه و چند جانبه بين المللى از هر گونه آزادى عمل برخوردار باشد.) (3) حـاكـمـيت در داخل يك كشور بدين معناست كه حكومت مى تواند سرنوشت خود را تعيين كند و قوانين مـورد نـيـاز را تـصـويـب واجـرا نـمـايـد، امـّا در صـحـنـه بين المللى حاكميت به ميزان قدرت ملّى وچگونگى نظام بين المللى بستگى دارد.

نظام جهانى

نظام جهانى به سيستم خاص سياسى ـ حقوقى بين المللى گفته مى شود كه همه دولتها رعايت آنرا پذيرفته و پايبندى خود را به آن در عمل نشان داده اند.

دولتهاى اروپايى در طول چندين سده اخير نظامهاى جهانى اى بر اساس توازن قوا، ديپلماسى ، وهـمـچـنـيـن قـراردادهـاى نـظـامـى و راهـهـاى مـسـالمـت آمـيـز بـراى حل اختلافات بين المللى ايجاد كردند. بعد ازجنگ جهانى دوّم ، نظام جهانى بر پايه دو قطبى و سازمان ملل متحد تداوم يافت . (4) نظام جهانى و دولتها با هم رابطه متقابل دارند. نظام جهانى رفتار وجهت گيريهاى دولتها را تحت تاءثير قرار مى دهد. بطور مثال ، در نظام دوقطبى پس از جنگ جهانى دوّم ، كشورهاى جهان سـوّم تحت نفوذ يكى از ابرقدرتها قرار گرفته ، در راستاى منافع آنها رفتار مى كردند.

از سـوى ديـگر، نظام بين المللى تحت تاءثير رفتار دولتها قرار مى گيرد. به عنوان نمونه ، رفتار دولت اتحاد جماهير شوروى (سابق ) موجب تغيير نظام بين المللى دوقطبى گرديد. اقدام دولت عـراق در اشـغـال كـويـت در سال 1369 موجب بحران درجامعه جهانى و ائتلاف بين المللى درمقابل آن شد.

چگونگى روابط كشورها با يكديگر امـروزه كـشـورهـا بـراى رفع نيازمنديهاى مختلف اقتصادى ، صنعتى ، سياسى و ... ناچارند با يكديگر روابط متقابل داشته باشند. اين روابط ـ بر حسب ميزان هماهنگى و همكارى دولتها ـ به سه نوع تقسيم مى شود.

/ 66