نشريه شوراي عالي حوزه علميه قم 2930 حفاظت اطلاعات در اسلام از ديدگاه اميرالمؤمنين پيام حوزه نرگس وردان سال هشتم، شماره اول، بهار 1380، شماره مسلسل 28 و 29 امام (عليه السلام) / حكومت ص 327 _ 336
پيشگفتار
نام حضرت علي(عليه السلام) تداعي كننده عدالت، شجاعت، عبادت، مظلوميت، جوانمردي و... است. امِا كمتر كسي است كه حضرت علي( عليه السلام) را به انجام كارهاي اطلاعاتي و جمعآوري خبر از دشمن و سازماندهي تشكيلات حفاظتي و اطلاعاتي بشناسد.در بررسي تاريخ اسلام و سيره آن حضرت به واژههايي برميخوريم كه به روشني حكايت از توجه خاص ايشان به رعايت مسايل و نكات حفاظتي و اطلاعاتي دارد، واژههايي مانند عين (چشم)، عيون، مطلع، رقيب، مراقب، طلايه و...
طلايهداران صدراسلام
در صدر اسلام طلايهداران به افرادي اطلاق ميشد كه نقش آنها روشن ساختن اطلاعات و به دست آوردن آن بوده است، در صدر اسلام و گذشتههاي دور طلايه افرادي بودند كه از نقل و انتقالات مواضع و عقبه دشمن و نيز انتخاب مناطق عملياتي براي نيروهاي خودي خبر ميآوردند. همچنين براي شناسايي مواضع و موقعيتهاي جغرافيايي دشمن از وجود آنها استفاده ميشد.پيغمبر اكرم(ص) به اسامه فرزند زيد، هنگامي كه او را به عنوان فرمانده لشكر به جنگ با روميان فرستاد، چنين فرمود:«جاسوسان و طلايه خود را جلوتر از خود و لشكرت بفرست» در نامه اميرالمؤمنين به شريح فرزند هاني و زياد فرزند نضر چنين آمده است:... پس وقتي كه از سرزمين خود بيرون رفتيد پس از راهنمايي كردن طلايه و پيش گامان لشكر خود، مراقب علفزارها و بوتهزارها، درختان و چيزهايي كه در هر طرف براي مخفي شدن ديگران وجود دارد، باشيد.
وجوب دادن خبر به حكومت اسلامي
ابوالاسود دؤلي، در نامهاي حضرت علي(عليه السلام) را از خيانت مخفيانه كار گزارش در بيتالمال مسلمين آگاه كرد.حضرت علي(عليه السلام) خطاب به وي نامهاي به اين شرح نوشتند:اما بعد، از محتواي نامهات و منظوري كه داشتي آگاه شدم مثل تو مثل كسي است كه خيرخواه و مصلحت انديش امام و امت خود باشد و به حق همراه و مأنوس بوده و از جور و ستم به دور است. نامهاي را به همكار و رفيق تو نوشتهام و از اطلاعات و اخباري كه به من داده بودي، او را آگاه كردم اما از مضمون نامه او را با خبر نكردم و از موضوع مهمي كه وجود داشت، به او چيزي نگفتيم. پس مراقب اوضاع باش و از آنچه كه در اطراف تو ميگذرد غافل مشو و آنچه را كه به خير و صلاح مردم ميبيني به اطلاع من برسان، چون كه اين موضوع حقي است بر عهده تو و واجب و الزامي است. خدا نگهدار.از گزارش ابوالاسود دؤلي و نامه حضرت (عليه السلام) اين مطالب به دست ميآيد: 1) حضرت علي(عليه السلام) گزارش ابوالاسود دؤلي را امري خيرخواهانه دانسته و آن را عملي جهت منافع امام و امت به حساب آورده است.2) حضرت علي(عليه السلام) در نامه مبارك خويش مسؤوليت ابوالأسود را امري مهم شمرده و اخبار خيانتها را از او خواسته است چنانكه حضرت (عليه السلام) ميفرمايد:«هر اتفاقي و يا حادثهاي كه در مقابل ديدگانت رخ ميدهد و فكر ميكني كه در جهت منافع عمومي است به اطلاع من برسان و از هيچ چيزي فروگذار نباش»در واقع حضرت (عليه السلام) گزارش دادن ابوالاسود دؤلي به ايشان را كه جهت استحكام حكومت ميباشد، امري واجب و الزامي ميداند.3) كسي كه گزارش به دست او ميرسد، نبايد به گونهاي برخورد كند كه گزارش و گزارشگر افشا شود و افراد ديگر هم از آن اطلاع يابند.روشهاي حضرت علي(عليه السلام) در كسب خبر از دشمنپارهاي از شيوههاي آن حضرت در آگاهي از مواضع دشمن و همچنين اطلاع از عملكرد كارگزاران داخلي به اين قرار است:
گماردن جاسوس در منطقه دشمن
گماردن جاسوس به شكلهاي مختلف در سرزمين دشمن و جمعآوري اخبار از آنان براي دريافت نقاط ضعف و قوت آنان يكي از روشهاي آن حضرت بوده است.در نامه حضرت امير(عليه السلام) به قثم بن عباس كارگزار خود در مكه آمده است:«... امِا بعد، جاسوس من در شام براي من نوشته است، مردمي از اهل شام به حج فرستاده شدهاند كه قلبهايشان كور، گوشهايشان كر، و ديدههايشان كور مادرزاد ميباشد...»اين بيان امام(عليه السلام) حاكي از آن است كه جاسوس آن حضرت در شام ماندگار است تا هرگونه حركت سياسي و نظامي حاكم (معاويه) را گزارش كند.
فرستادن جاسوس در مأموريت فوري و آني
دستيابي به اطلاعات دشمن و جمعآوري اخبار از آنان بويژه در زمان جنگ از روشهاي آن حضرت بوده است. در جنگ صفين حضرت امير(عليه السلام) به منظور جلوگيري از دستيابي معاويه به اخبار و اطلاعات، گروهي را روانه كرد. معاويه نيز گروهي را به فرماندهي ضحاك بن قيس فهري به سمت گروه حضرت امير(عليه السلام) فرستاد و گروه امير(عليه السلام) را از بين بردند. جاسوسان حضرت خبر واقعه را براي حضرت (عليه السلام) آوردند.
به كارگيري عناصر داخلي دشمن
همسر هيثم بن الاسود العريان (هيثم از نزديكان معاويه بود) زني علويه (شبعه) و از علاقهمندان حضرت امير(عليه السلام) بود. اخبار مربوط به معاويه را مينوشت و در افسار اسب قرار ميداد و آن را به سوي سپاه حضرت (عليه السلام) در منطقه صفين روانه ميكرد و سپاهيان حضرت، آن را به نزد حضرت علي عليه السلام ميبردند.
تقسيم جاسوسان در مناطق
اميرالمؤمنين (عليه السلام) در نامهاي كه به يكي از كارگزاران خود مينويسد در زماني كه ابن راشد و يارانش از كوفه گريخته بودند ميفرمايد: «... اين نامهاي است از بنده خدا اميرالمؤمنين علي(عليه السلام) به كسي كه نام من خطاب به او است (يعني كارگزار من)... امِا بعد، عدهاي از افراد و نيروهاي ما كه از زيردستان و تابعين حكومت ما بودند، از آنجا گريختهاند و به گمان ميرسد كه به سمت شهر بصره رفته باشند، پس درباره آنها از شهروندان خود تحقيق و پرسش به عمل آور و براي دستگيري آنها به تمام نواحي و بخشهاي تحت قلمرو حكومت خود جاسوساني را گسيل بدار...»از اين نامه برميآيد كه وظيفه كارگزاران حكومتي اين است كه از اخبار تمامي عمليات و حركتهاي سياسي و نظامي افراد در حيطه مسؤوليت خويش با خبر باشند.
علل كسب خبر توسط حضرت علي(عليه السلام)
1) كسب خبر براي نظارت بر مأمورين و كارگزاران
در دستور حضرت (عليه السلام) به مالك اشتر ميبينيم:«بازرسان مخفي راستگو را به نزد مردم بفرست تا در پنهاني و بهطور مخفيانه درباره آنان نظارت و بازرسي كنند. اين كار به جهت انگيزه دادن به آنان است تا در مسووليت خود به خوبي رعايت امانت را كرده و با زيردستان خود به نرمي رفتار كنند.»حضرت علي(عليه السلام) كسب خبر از كارگزاران را براي حفظ خود آنان از لغزشها، امري لازم بر ميشمارد. همچنين از نامههاي حضرت علي(عليه السلام) بر ميآيد كه حضرت (عليه السلام) كارگزاران خود را به نحو شايستهاي كنترل ميكرده است، تا جايي كه مهمانيها، خريد و فروشهاي آنان در بازار، استفاده از نوع لباس، آمد و شدها و نشست و برخاستهاي آنان را كنترل ميكرده است. نامه ايشان به اشعت بن قيس، كارگزار ايشان در آذربايجان، نامه ايشان به نعمان عجلان، كارگزار وي در بحرين، نامه به عبدالله بن عباس، كارگزار ايشان در بصره و نامه ايشان به عثمان بن حنيف انصاري در بصره و... همه نشان از زيركي و احاطه اطلاعاتي حضرت درباره كارگزاران است. نامه ايشان به عثمان بن حنيف در بصره نشان از احاطه كامل اطلاعاتي آن بزرگوار بر كارگزار خويش دارد.«امِا پس از حمد و درود بر پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله و سلم) اي پسر حنيف، به من خبر رسيده است كه يكي از جوانان بصره تو را به طعام دعوت كرده است و به سوي آن شتابان و با عجله رفتهاي و خورشت رنگارنگ گوارا و لذيذ براي تو آوردهاند، پس بنگر به آن غذايي كه دندانهايت را برآن فشردهاي و آن را ميجوي و...»
2) كسب خبر براي حفظ بيتالمال
همچنان كه در تاريخ آمده، اهميت حفظ بيتالمال از سوي حضرت علي(عليه السلام) بيش از هر چيزي بوده است. حضرت علي(عليه السلام) در يكي از نامههاي عبرتآميز خود به مصقله فرزند هبيره، كارگزار ايشان در ناحيه خرّه مينويسند:«امِا بعد درباره كار تو به من خبر دادهاند و براي من بسيار سنگين و گران است كه باور كنم تو بيتالمال مسلمين را ميان مردم تقسيم كرده و از بيتالمال به چاپلوسان و دروغ گويان از جمله شاعران بخشيدهاي، قسم به كسي كه دانه را در زمين شكافت و جانداران را آفريد من در ارتباط به اين موضوع بررسي كامل را به عمل خواهم آورد و راجع به آن تحقيق خواهم كرد. و چنانچه اين موضوع حقيقت داشته باشد، مطمئن باش كه تو را به خاك ذلت خواهم نشاند»
3) كسب خبر براي حفظ آمادگي
حركت خصمانه و تهديد دايم دشمن براي صلح و امنيت عمومي، هوشياري و احتياط دائم حكومت اسلامي را ايجاب ميكند. براي هوشياري و خوب عمل كردن در مقابل دشمن، اطلاع از برنامه آنان امري لازم و ضروري است.حضرت علي(عليه السلام) در نامهاي به عامل خود در مكّه مينويسد كه آماده و مهيا براي مقابله با شبيخونهاي معاويه که در موسم حج رو به سوي مكّه نموده بشود تا مبادا با ورود او غافلگير شده و بدون آمادگي قبلي شكست خورد، ميفرمايد:«جاسوس من در مغرب با نامهاي مرا آگاه كرده است كه مردمي از ديار شام به مكه گسيل شدهاند و...» در نوشته منوّر بالا مشخص است كه آن بزرگوار براي حفظ حكومت خود و كارگزارانش افرادي را جهت كسب خبر در تمامي مناطق داشته است.نقش زنان در جاسوسي و عمليات اطلاعاتي در زمان حضرت (عليه السلام)زنان زمان حضرت علي(عليه السلام) همانند عصر پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) براي احياي اسلام فداكاري زيادي انجام دادند. بعضي از آنان در زمان امامان معصومعليه السلام فرزندان و شوهران خود را روانه جنگ ميكردند. و خود در پشت جبهههاي نبرد عليه دشمن به انجام كارهاي مربوط به رزمندگان ميپرداختند. شيعيان علي(عليه السلام) نيز به تبعيت از فرمان حضرت رسول(صلي الله عليه و آله و سلم) و گردن نهادن به امر ولايت در حمايت از حضرت علي(عليه السلام) كمك شاياني را انجام دادند. ام سلمه، امالفضل دختر حارث، همسر هيثم بن اسود العريان، اسماء دختر حارث و مادر محمدبن ابيبكر و... كساني بودند كه در زمان بحران و سختيها به كمك حضرت علي(عليه السلام) شتافتند و از وقايع اتفاقيه گزارش نمودند. نمونههايي را در اينجا ميآوريم:1) زماني كه عدهاي براي كشتن حضرت علي (عليه السلام) متحد شده بودند و عليه حضرت عليه السلام هواي توطئه در سر داشتند، اسماء دختر عميس، مادر محمدبن ابيبكر، خادمهاش را به خدمت حضرت زهراعليه السلام فرستاد و به او چنين گفت: «به خدمت حضرت فاطمه (عليه السلام) برو و سلام مرا به او برسان و زماني كه به درب خانه او رسيدي آيه 20 سوره قصص را بخوان «عدهاي هستند كه ميخواهند عليه تو توطئه كنند و تو را بكشند پس از خانه خارج شو كه من تو را نصيحت كنندهاي بيش نيستم.» پس اگر حضرت زهرا(عليه السلام) متوجه شد برگرد و گرنه دوباره آن را تكرار كن.پس او حركت كرده وارد خانه حضرت زهرا(عليه السلام) گشته و آيه قرآن را براي حضرت زهرا(عليه السلام) تلاوت كرد. وقتي كه ميخواست از خانه حضرت زهرا(عليه السلام) خارج شود دوباره همان آيه را تكرار نمود. حضرت علي (عليه السلام) به خادمه اسماء چنين فرمود: «سلام مرا به بانوي خود برسان و به او چنين بگو، «خداوند عزوجل ميان آنها و آنچه ميخواهند و قصد دارند مانع ميشود. ان شاءالله.2) اُم سلمه كه خدايش رحمت كند در نامهاش به حضرت علي (عليه السلام) مينويسد:اين نامهاي است به بنده خدا علي اميرالمومنين(عليه السلام) از ام سلمه دختر ابي اميه، درود و رحمت خدا و بركاتش بر تو باد.امِا بعد طلحه و زبير همراه با عايشه و فرزندانش كه فرزندان ناخلف و از رهروان ضلالت و گمراهياند به همراه فرزند جزار عبدالله بن عامر به شهر بصره رفتهاند. آنها گمان ميكنند كه عثمان بن عفان مظلومانه كشته شده است و ميخواهند به خونخواهي او برخيزند. خداوند شما را كفايت كند و تمام بديها و زشتيها را بر آنان احاطه گرداند. ان شاءالله. به خدا قسم كه اگر خداوند گرانقدر و گرامي، زنان را از خارج شدن از خانههايشان منع نميكرد، و اگر سفارش پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) به هنگام وفاتش به من نميبود، مطمئن باش كه من همراه با تو به جنگ با آنان ميآمدم، لكن كسي را به سوي تو فرستادم كه دوست داشتنيترين افراد در نزد تو و رسول خدا(ص) است! يعني فرزندم عمربن ابي سلمه، خدانگهدار.3) ام الفضل دختر حارث نامهاي را به اين مضمون به حضرت (عليه السلام) نوشت:به نام خداوند بخشنده مهربان، به بند خدا اميرالمؤمنين (عليه السلام) از ام الفضل دختر حارث. امِا پس از حمد و ستايش پروردگار عالميان و درود بر پيامبر آخرين او، بدان كه طلحه، زبير و عايشه از شهر مكه بيرون رفته و عازم بصره شدهاند و مردم را يكي يكي براي جنگ با تو دعوت كردهاند و آنهايي كه در دلشان بيماري و مرض جاي گرفته است بيمهابا به آنها پيوستهاند. دست خدا بالاترين دستها است. خدانگهدار.پس از نگارش نامه، آن را به مردي از اهل جهينه داد. او فردي عاقل و معروف و نامش ظفر بود. به وي گفت تا آن را به حضرت (عليه السلام) برساند، پس دستور داد به هر منزلي كه رسيدي شتري را ذبح كن و براي خوراك خود از آن استفاده كن و هزينه آن با من است. همچنين صد دينار به وي داد تا خرج سفرش كند.
روشهاي انتقال اطلاعات در زمان حضرت علي (عليه السلام)
1) انتقال اطلاعات به صورت شفاهي
روشهاي انتقال اطلاعات در زمان آن حضرت از طريق انتقال شفاهي و نامهنگاري و پيك و گزارشهاي رمزي بوده است.در نبرد صفين آمده است: حضرت علي (عليه السلام) گروهي را فرستاد تا عناصر و نيروهاي معاويه را بازداشت كنند، معاويه تا اين خبر را شنيد ضحاك بن قيس فهري را با گروهي به سراغ آنان فرستاد تا آنها را از بين ببرند، پس جاسوسان حضرت (عليه السلام) برگشتند و اخباري را كه اتفاق افتاده بود براي ايشان به تفضيل گزارش دادند.
2) انتقال اطلاعات از طريق نامهنگاري
يكي از راههاي انتقال اطلاعات، روش نامهنگاري است كه در زمان حضرت (عليه السلام) بسيار مرسوم بوده است «... به همراه معاويه مردي بود حميري به نام حصين بن مالك كه در دستگاه معاويه آمد و شد داشت... او به حضرت (عليه السلام) از طريق نامهنگاري و مكاتبه كارهاي زشت و خلاف شئونات را گزارش ميداد».
3) انتقال اطلاعات از طريق پيك و فرستاده
گاهي هم انتقال اطلاعات به وسيله پيك و پيغام رسان مورد اطمينان صورت ميگرفت. اميرالمؤمنين (عليه السلام) در سفارش خود به زياد بن نضر و شريح بن هاني به هنگامي كه آنها را به عنوان فرماندهان تيم اطلاعاتي خود به صفين فرستاد، چنين فرمود:«... امّا خبرهايي از شما هر روز به وسيله پيكي كه با شما فرستاده بودم به دست من ميرسد...»
4) بيان و انتقال اطلاعات به رمز
مانند آنچه در مورد پيغام رساندن خادمه اسماء دختر عميس مادر محمدبن ابيبكر كه به خدمت حضرت زهرا(عليه السلام) رسيده بود و با قرائت آيه قرآن مطلب خود را به رمز به سمع حضرت رساند.آنچه از نظر گذشت تنها گوشهاي از زندگي سياسي، اجتماعي و نظامي حضرت علي (عليه السلام) در دوران كوتاه حكومت بوده است، آنهم گوشهاي از شگردهاي مربوط به جمعآوري اخبار از دشمن و حفظ اطلاعات. مقصود ما از بيان مطالب بالا ايجاد حساسيت در برادران و خواهران مسلمان، و رسيدن به مرحلهاي از آگاهي و آمادگي براي توجه به آنچه در اطراف ميگذرد، بوده است.