معرفت دینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معرفت دینی - نسخه متنی

محمدصادق لاریجانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

202 گر چه گفته اند اين عبارات مأخوذ از مرحوم مطهري قدس سره است، و لكن معلوم نيست كه مرحوم مطهري در مخاطبه با چه كساني و در چه زماني اين مطلب را متذكر شده اند. اگر غرض ايشان هم اين بوده است كه در حوزه هاي علمي، فعلاً تبحّر در كلام و عرفان و تفسير شرط دين شناسي دانسته نمي شود، در اين صورت كلامي است خلاف واقع. اگر واقعاً حوزه هاي علميه به عنوان يك كلّ چنين بود، چگونه است كه بسياري از اساتيد فعلي حوزه خود از كساني هستند كه به حوزه هاي فلسفي حاضر مي شده اند و از درس عرفان در نزد اساتيد بزرگي بهره برده اند و فعلاً هم عده اي از ايشان به تدريس فلسفه و عرفان اشتغال دارند؟!

در عين حال شكّي نيست كه عده اي از بزرگان حوز ه هاي علمي، يا با فلسفه و عرفان في نفسه موافق نبوده اند و يا اينكه به تعليم عمومي آن رضايت نمي داده اند. هيچ يك از اين دو را نبايد دليلي براي كلام فوق آورد. «حوزه هاي علميه» يك واحد حقيقي نيستند كه در آن اين فكر باشد يا آن فكر. گمان مي كنم اقل مراتب آزادي فكر اين است كه اختيار يافتن چنين آرائي را به صاحبانش بدهيم، بالاخره اين بزرگان هم براي خود ادله اي د اشته اند، اين ادله غلط هم كه باشد ضرري به مدعاي ما ندارد. در هر حوزه علمي ديگر در علوم جديد هم گمان مي كنم اين اختلافات بسيار است. آنچه كه در مدعاي آقاي سروش (و شايد مرحوم مطهري ـ بنا به صحّت نقل و وضوح مراد ايشان) خلاف واقع است اين است كه گفته اند «در حوزه هاي علمي چنين است» كه مشعر به كليّت است، در حالي كه چنين كليّتي ثابت نيست. كتب عمده فلسفه و عرفان در حوز ه ها تدريس مي شود و عده اي هم بدان اشتغال دارند.

مسأله بلد بودن چهار لاي كفايه! و درنگ در معناي آيه اي و مراجعه به كتب تفسير، حديث ديگري است و شرحي ديگر مي خواهد. اين مسأله مستقيماً با مسأله تخصّص مرتبط است، و من از اين نظر دفاع مي كنم. في الواقع يكي از آفتهاي مكتوبات آقاي سروش اين است كه تصريحاً و يا لااقل تلويحاً مطالعات كشكولي! را توصيه مي كند. اين نظر را كه هر دين شناسي بايد هم تاريخ بداند، هم فلسفه تاريخ، هم فلسفه اخلاق، هم فلسفه زبان، هم متافيزيك، هم روان شناسي، هم منطق، هم زيست شناسي و فلسفه آن، هم كيهان شناسي، هم فيزيك، هم شيمي، هم اصول، هم فقه، هم رجال، هم تفسير تا آخر!! خوب كسي ترديد ندارد كه اگر عالمي بتواند در همه اين رشته ها (و رشته هاي ديگري كه نام نبرديم) تخصّص پيدا كند، و به جهات عملي روان خويش هم بپردازد، اكسير اعظم خواهد بود. و لكن ظاهراً چنين عالمي را مادر نزاده است، مسأله تخصّص سالها و بلكه قرنها است كه ضرورت آن احساس مي شود. واضح است كه كمتر عالمي مي تواند در بيش از يك يا دو رشته از اين رشته ها تخصّص پيدا كند و لذا معلوماتش در ديگر رشته ها به نوعي معلومات عمومي مقصور و محدود مي ماند. هم اكنون در خود فقه ضرورت تخصّص كم كم نمايان شده است. با دشوارتر شدن اجتهاد و ظهور فروعات فقهي تازه مشكل بتوان در همه ابواب فقه به تفصيل صاحب رأي شد. بنابراين طبعاً عدّه اي بايد كفايه را چهار لا بلد باشند!! وعده اي هم در تفسير تخصّص پيدا كنند. گر چه اين به معناي آن نيست كه فقيه از تفسير هيچ نداند. اطلاعات عمومي يك مطلب است و تخصّص مطلب ديگري. و حتّي ميزان اطلاعات عمومي هم يك امر نسبي است و در زمانهاي مختلف و اشخاص مختلف فرق مي كند. ممكن است شخصي در اثر توان بدني و استعداد روحي قدرت جذب بيشتري داشته باشد و شخص ديگري كمتر، اينها مطالبي است كه به جزئيات مربوط مي شود. به نحو كلّي بايد مسأله تخصّص را پذيرفت و الاّ هيچگاه مرزهاي علم تكاني نخواهد خورد و همه بايد همان آراء مستطاب! را تكرار كنند.

براي پيشبرد هر علمي بايد در آن تخصّص پيدا كرد و اين امر لااقل در زمان ما ملازم با چشم پوشي از تخصّص و تعمّق در رشته هاي ديگر است. و با كمال تأسف مكتوبات آقاي سروش، چنانكه گفتم، هم خود مبتلا به آفت كشكولي گري است و هم ديگران را (لااقل تلويحاً) بدان توصيه مي كند، و لذا گاهگاه كه مسأله اي تخصصي مطرح مي شود اشتباهات عجيبي مرتكب مي شوند: در فلسفه اخلاق در فهم كلمات مرحوم طباطبائي و ج . ا . مور و در اثبات عدم استنتاج «بايد»ها از «هست» و در فهم مبناي كلام سرل در استنتاج «بايد»ها از «هست» و مطالب ديگر، اشتباهات عظيمي مرتكب شده اند.(4) در بعضي مسائل اصولي هم كه وارد شده اند، چنين

/ 180