بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
از طرف ديگر تحوّل شاخه هاي معرفتي به نحو مجموعي امري بديهي است. چه آن كه هرگاه قضيّه اي جديد يك علم خاص اضافه شود، هيئت جمعي آن را (كه البته هيئتي اعتباري است) متحوّل خواهد ساخت. ولكن اين به هيچ وجه متضمن تغيير ساير قضايا نه در دلالت و نه در كيفيت اثبات نيست. فرض كنيم هندسه امروز 1000 قضيه دارد. اين مجموعه هيئتي اعتباري دارد كه به هزار قضيه قائم است. اگر فردا قضيّه اي به اين مجموع اضافه شود، هيئت اعتباري مجموع متحول مي شود (و به صورت هيئت قائم به هزار و يك قضيه محوّل مي گردد). ولكن اين گونه تحوّل ها هيچ ارتباطي به دگرگوني هزار قضيه اوّل ندارد، و با آن مدعا كه همه فهم ها در سيلان است نيز مناسبتي نخواهد داشت.آنچه كه در مقالات نقد «قبض و بسط» تحرير كرده ام، فقط ناظر به مدعاي اوّل است كه همه فهم ها را در سيلان مي بيند و همين مدعا بوده است كه آن را به امثله متعدد نقض نموده ام، چنان كه در ابحاث آتيه به تفصيل خواهد آمد. مي شود
معرفت ديني و ارتباط همه جانبه آن با ساير معارف بشري (مرحله تبيين)
مقالات قبض و بسط سرّ تحوّل معرفت ديني را ارتباط وثيق و همه جانبه آن با ساير معارف مي داند و لذا اگر تحولي در آن معارف خارجي رخ داد، معرفت ديني را نيز متحوّل مي سازد. اين مطلب گرچه در سرتاسر مقالات قبض و بسط به كرات آمده است، در عين حال براي اتقان بحث به چند مورد استشهاد مي كنيم:1ـ «… مدعاي بزرگ ما نيز همين است كه سرّ عوض شدن معرفت ديني (عوض شدني كه يك واقعيت است و تفسير مي طلبد) جز اين نيست كه آگاهي تازه اي اعم از مثبت يا مبطل يابي طرف كه در جاي ديگر حاصل مي شود، آگاهيهاي پيشين را به حال خود نمي گذارد…»(14) 2ـ «…قضايايي كه در علوم مختلف به تأييد و يا اثبات مي رسند، به نحوي نهان با يكديگر مرتبطند و قوّت و ضعفشان به يكديگر اثر مي رساند و مدعايي كه در علمي به تأييد رسيده نهايتاً به ساير علوم خدمت خواهد كرد از ديدگاه عليّت هم كه به عالم نظر كنيم چنين است. سبز شدن برگ با سرخ شدن گل و زرد شدن گاو و سپيد شدن كبوتر و سياه شدن زاغ… مرتبط است.»(15) 3ـ «… تا اينجا دو مدعا را آزموديم و استوار كرديم: اوّل اينكه همه فهم هاي ديني مستند به فهم هاي بيرون ديني اند (اصل تغذيه و تلائم، موجبه كليّه) و دوّم اين كه اگر قبض و بسطي در معارف غير ديني افتد معرفت ديني را هم لاجرم در قبض و بسط خواهد افكند…»(16) در اينجا اين نكته شايان توجّه است كه مدعاي نظريه قبض و بسط استناد خصوص فهم هاي ديني به معارف بيروني نيست. بلكه ارتباطي همه جانبه بين همه معارف است و من جمله معرفت ديني:4ـ «… و چنين است كه علوم از طريق انحاء داد و ستدهاي: الف: منطقي و توليدي ب: روش شناختي ج: توليد و مصرفي (دادن زاويه ديد، توسعه و تضييق معنا و هدايت فهم). د: مسأله آفريني ه: معرفت شناختي و: ديالوگي، در يكديگر تأثير مي نهند و در فربهي و رنجوري هم شركت مي ورزند و اصل ترابط كلّي و تحوّل متقابل و مستمر علوم، تأييد مي گردد.»(17) شناخت انحاء ترابط مذكور در اين عبارات، و نحوه اي كه نويسنده مقالات قبض و بسط از آن سود مي برد، يكي از عوامل بسيار مهم در فهم بحث و حاضر و مناقشات طرفيني است. به گمان من در نحوه استفاده آقاي سروش از اينگونه روابط بين معارف، انحاء تسامحات و مغالطات راه يافته است. و از آنجا كه بيان انواع مختلف اين روابط و كيفيّت استدلال به آنها محتاج شرح و بسطي مختص به خود است، آن را به فصل آتي وا مي گذاريم، و در اينجا فقط به دو نكته اشاره مي كنيم:اوّل: اينكه از كلماتي كه هم اكنون نقل كرديم به خوبي روشن مي شود كه به نظر ايشان ملازمه اي دو طرفه بين تحوّل در معارف ديني و تحوّل در ساير معارف وجود دارد به اين معنا كه هر تغييري كه در معارف ديني رخ دهد ناشي از تغييري است كه در معرفتي خارج از دايره معارف دين رخ داده است و هر تغييري در معارف بيرون ديني نيز بالاخره منجر به تغيير در معارف ديني مي شود.