معرفت دینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معرفت دینی - نسخه متنی

محمدصادق لاریجانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

لحاظ «تتبعّي» هم باطل است. از اوّل علم اصول فهرست وار هم كه ملاحظه كنيم، در كثيري از مباحث، اصلاً خلط حقيقت به اعتبار، موضوع ندارد. چون «مدعاي» اين خلط، آن طور كه مرحوم مطهري (قدس سره) نگاشته اند، آن است كه استدلالاتي از قبيل محاليّت اجتماع ضدين، يا محاليّت اجتماع مثلين يا محاليّت توارد علّتين بر معلول واحد و امثال آن، مربوط به عالم حقايق است نه اعتباريات. و الاّ در امر اعتباري دو ضد را مي توان مجتمع دانست. اين چنين خلطي، صرفنظر از اينكه واقعاً خلط باشد يا نه، در كثيري از مباحث اصولي، اصلاً موضوع ندارد. بحث از معاني حرفيه يا بحث مشتق يا ظهور امر در وجوب يا بحث عام و خاص و يا مطلق و مقيد يا بحثهاي مربوط به واجب تخييري و تعييني، بعضي مباحث مربوط به حجّيت خبر واحد و برائت و استصحاب، ربطي به خلط حقيقت و اعتبار ندارند، چون در آنها اصلاً موضوع نمي يابد، بيشتر اين بحثها، مربوط به استظهار از ظواهر ادله است و معلوم است كه در مقام استظهار، خلط حقيقت به اعتبار معنا ندارد.

و ثانياً در مواردي كه اصوليون به محاليّت اجتماع ضدين يا اجتماع مثلين تمسّك كرده اند، مثل امتناع اجتماع وجوب و حرمت در بحث از اجتماع امر و نهي (بنابر سرايت امر و نهي از عنوان به معنون) باز هيچ مشكله اساسي رخ نمي نمايد. چون همانطور كه قبلاً به اشاره گفتيم، آنچه كه اعتباري است بزعم قائلين آن ـ خود حكم يعني «وجوب» و «حرمت» است، نه مبادي آن از مصالح و مفاسدي كه مناطات احكام را تشكيل مي دهند. و امّا اين تصوّر باطل آقاي سروش كه بحث اعتباريّات، زورق مصالح و مفاسد واقعيّه را نيز در هم بشكند، از حد يك تصور شاعرانه تجاوز نمي كند. مراد از مصالح و مفاسد اموري تكويني هستند كه داعي و انگيزه آمر و حاكم براي جعل حكم مي شوند. آخر هر اعتباري را غرضي بايد در كار باشد. خود مرحوم طباطبائي (قدس سره) از ابتداي مقاله اعتباريات تا به آخر آن بر اين نكته تأكيد مي كنند كه اين اغراض تكويني و حقيقي هستند كه اعتباريّات را در ما خلق مي كنند تا طبيعت به اين وسيله به آن غرض تكويني نائل شود و الاّ اگر غرض از اعتبار هم خود اعتباري باشد و آن هم اعتباري و هلم جرّا، پس اعتبار لغو خواهد بود. چه آنكه شخص در اين صورت همه اش در وهم سير مي كند، و با اعتبار به هيچ غرضي نائل نمي شود.

اعتبار غرض كه غرض نيست. بنابراين در مورد اينكه دواعي و علل اعتباريات هم خود اعتباري باشند «بايد اعتراف كنم سخني از آن غريب تر و هضم ناپذيرتر در طول عمرم نشنيده ام!» به اين بيان روشن مي شود حتي اگر وجوب و حرمت را اعتباري پنداشتيم، مصالح و مفاسد كامن در متعلقات آنها كه دواعي اين اعتبارات خاصّ مي گردند، اعتباري نيستند و فعل واحد از حيث واحد معقول نيست كه هم واجد مفسده باشد و هم واجد مصلحت، يعني اينجا ديگر اجتماع اين دو امر، اجتماع ضدّين است ولو اينكه معتقد باشيم ضديت فلسفي از احوال عينيّه امور عينيّه است.

از همه عجيب تر اين سخن آقاي سروش است كه:

«يقين دارم كه نه اصول داني مرحوم طباطبائي ضعيف تر از آقاي لاريجاني بود و نه غمخواري ايشان براي شريعت كمتر از غمخواري ناقد محترم بوده است.» اين نحوه استدلال ايشان در لب و باطن چه فرقي با آن شيوه «فاشيزم مشربان» دارد كه در ابتداي مقاله خويش از آنان لب به شكايت گشوده اند؟ كساني كه از بحثهاي برهاني به بهانه «منطق زدگي» سرباز مي زنند، چه فرقي با كسي دارند كه بدون اسم آوردن، مسمّي را مي آورد و در جواب برهان، «اصول داني» و «غمخواري» مرحوم طباطبائي را مطرح مي كند. چه كسي منكر اين معني بوده است كه ايشان در مقام احتجاج عليه آن برآمده اند. كسي كه خود نظر منقّحي در اين باب ندارد، بي جهت نبايد به آراء ديگران تشبّث كند و اگر هم در بازار عمليّات متاعي هست چرا دفع اشكال به «اصول داني» مرحوم طباطبائي و «زورق شكسته?»! مصالح و مفاسد مي كنند و از جوابي كه مستحق عنوان جواب باشد سرباز مي زنند؟

/ 180