معرفت دینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معرفت دینی - نسخه متنی

محمدصادق لاریجانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مضمون قضيه از واقع است و اين مقدار (مضمون حاكي از واقع) از متكلّم صادر نشده، و به عبارت ديگر اراده متكلم در كلام او در همان حدّ مرحله دوّم مقصور مانده است. آنچه گفتيم تماماً راجع به قصد حكايت واقع از معناي القاء شده است. امّا قصد حكايت از واقعيتي ديگر مثل واقعيت ملازم با معناي القاء شده (در كنايات) يا شبيه به آن (در بعضي مجازات) دائر مدار اين است كه غرض معتبر از اعتبار چه بوده است.

همانطور كه گذشت، در بعضي اعتبارات مثل كنايات يا مجازات قصد حكايت از واقعيتي هست و لكن نه آن واقعيّتي كه مطابق با مضمون اوّلي و القاء شده قضيّه است. در اين صورت صدق و كذب در اينگونه اعتباريات راه مي يابد و لكن مناط آن نه مطابقت با واقعيت مطابق با مضمون اوّلي قضيه (شير بودن حسن) است بلكه مناط شجاع بودن يا شجاع نبودن اوست كه همان واقعيت مقصود است. و در بعضي اعتبارات ديگر، اصلاً قصد حكايت از واقعيتي نيست بلكه بداعي تحريك و بعث مخاطب است. در اينجا ديگر صدق و كذب به هيچ مناطي صادق نيست. اعتبار «وجوب» و «الزام» از اين قبيل است. همه اوامر و نواهي بنابر اعتباريت آنها از اين قبيلند و هكذا.

اگر آنچه گفتيم به درستي تصور شود، چگونه مي توان مدعي شد كه قرآن كريم، مشحون از دروغهاي جدّي فايده دار! است، كلامي كه قبح آن بر هر ناظري معلوم و بطلان آن بر هر متأملي آشكار.

امّا اينكه مرحوم طباطبائي (قدس سره) خود اعتباريّات را از قبيل قضاياي كاذبه مي دانند يا نه، بحث ديگري است. در اينجا هم به نظر مي رسد پاسخ منفي است و مطالعه صدر و ذيل كلام ايشان ثابت مي كند كه اعتباريّات در نظر ايشان از قبيل قضاياي كاذب نيست.

البته دركلام ايشان گاه بر اعتباريّات اطلاق «دروغ» شده است و لكن اندكي تأمل در اين كلمات نشان خواهد داد كه مراد «دروغ» واقعي نيست. از مقابله اي كه بين «اعتباريّات» و «دروغ واقعي» برقرار مي سازند، فهميده مي شود كه اعتباريات دروغ صوري اند نه واقعي، به اين عبارات بنگريد:

«اكنون اگر دانشمندي كه از نقطه نظر واقع بيني به تميز مطابقت و عدم مطابقت مفاهيم و تشخيص صدق و كذب قضايا مي پردازد، با اين مفاهيم و قضاياي استعاري روبرو شود البته مفردات آنها را غير مطابق با مصاديق و مركبات و قضاياي آنها را كاذب تشخيص خواهد داد. زيرا مطابق خارجي كلمه شير، جانور درنده مي باشد نه انسان و مطابق واژه ماه كره اي است آسماني نه خوبروي زميني، و به همين قياس… چنانكه اگر كلمه شير يا ماه را بي عنايت مجازي در مورد سنگ به جاي واژه سنگ استعمال كنيم غلط خواهد بود (بي مطابقت) يا اگر بگوئيم «گاهي كه آفتاب بالاي سر ما مي باشد شب است» دروغ خواهد بود (بي مطابقت).

ولي دانشمند مزبور ميان اين دو نوع غلط و دروغ فرقي خواهد ديد و آن اين است كه غلط و دروغ واقعي اثري ندارد ولي غلط و دروغ شاعرانه آثار حقيقي واقعي دارد زيرا تهييج احساسات دروني را به دنبال خود دارد.(24)» در موضعي ديگر گفته اند:

«اين معاني وهمي در عين حال كه غير واقعي هستند آثار واقعيه دارند، پس مي توان گفت اگر يكي از اين معاني وهميه فرض كنيم كه اثر خارجي (مناسب با اسباب و عوامل وجود خود) نداشته باشد، از نوع اين معاني نبوده و غلط حقيقي يا دروغ حقيقي خواهد بود (لغو ـ بي اثر)…(25)» به گمان ما مقابله بين «اعتباريات» و «دروغ حقيقي» در اين عبارات، مقصودشان را روشن مي كند و اينكه اعتباريات از سنخ قضاياي كاذبه نيستند.

بلكه مي توان گفت تأمّل در عبارات اوّلي ايشان تفسير ديگري را فرا راه طالبين قرار مي دهد و آن اينكه «دروغ» و «كذبي» كه در اعتباريات متصوّر است ربطي به متكلّم ندارد و فقط از نقطه نظر مطابقت مضمون كلام با واقع و عدم آنها ثابت است. و اين بعينه همان تحليلي است كه در مقام اوّل معروض داشتيم. چه آنكه فرق بسيار است بين اينكه «گفته متكلّم» با واقع مطابقت يا عدم مطابقت داشته باشد و بين اين كه صورت قضيه اي كه از سماع كلمات او به ذهن خطور مي كند چنين مطابقت و عدم مطابقتي داشته باشد. در صورت اوّل متكلّم خود در فعلي گفتاري شركت جسته است و آن اخبار از واقع است (مثلاً) و لذا سؤال مي شود كه آيا

/ 180