معرفت دینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معرفت دینی - نسخه متنی

محمدصادق لاریجانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ماه و ستاره. و گمان مي كنم سرّ خطاي آقاي سروش اين است كه فقط شنيده اند كه قضيه «نماز جمعه واجب است» انشائي است و ديگر تأملي در موضع انشائي بودن آن به عمل نياورده اند. صيغه اي واحد مثل «نماز جمعه واجب است» مي تواند هم در انشاء بكار رود و هم در اخبار. و انشاء وجوب به وضوح از بحث ما خارج بود چون كلام در تأييد چنين قضايايي بود و آنچه كه تأييد مي شود بايد از سنخ قضيه باشد مثل خبر فقيه از وجوب، در حاليكه انشاء از سنخ قضيه نيست، فعلي از افعال منشيء است مثل تكلّم و راه رفتن و امثال آن كه تأييد آن معنايي ندارد (در كلام فلاسفه غربي هم اين معنا آمده است كه انشاء را يك Speech-act) ناميده اند). من به صراحت از اثبات «نماز جمعه واجب است» سخن گفته ام نه از انشاء آن که با کمترين مراجعه اي به مقاله قبلي روشن مي شود. و بالجمله اخباري بودن قضيه اي كه فقيه ادعا مي كند مثل «نماز جمعه واجب است» آنقدر واضح است كه تعجب مي كنم چگونه ناقد محترم از آن غفلت كرده اند و آن همه مطالب غير صحيح و غير مربوط بر آن مبتني ساخته اند: «نسبت خلط حقيقت به اعتبار» و «نفهميدن مراد ايشان» و «خطاي فاحش» و امثال آن. و غريب تر آن كه بر اين اساس استدلال حريف را ناشي از «تحريك محركان و تشويق مشوقان» مي دانند.

متوهمي گمان برده است كه خبري دانستن «نماز جمعه واجب است» خطا است:

«… اگر گفته شود «در ظرف تشريع نماز جمعه واجب است» يا «خداوند نماز جمعه را واجب كرده است» جمله اي خبري گفته اند امّا مطلق «نماز جمعه واجب است» مفاد خبري ندارد و معادل است با «نماز جمعه بخوانيد» كه جمله اي است انشائي. مگر اينكه باز منظور اين باشد كه «خداوند فرموده است كه نماز جمعه بخوانيد» كه اين خبري است. و پر پيداست كه محمول در «نماز جمعه واجب است» و «در ظرف تشريع نماز جمعه واجب است» هم متفاوتند و محمول اوّلي غير از دوّمي است…(8)» اين گمان متوهّم را بايد به حساب وارد نبودن وي در مباحث الفاظ نهاد و معلوم مي شود نه از مباحث الفاظ ما (در شرق) بهره اي گرفته است و نه از مباحث الفاظ مرسوم در غرب. و الاّ چگونه اين خلط برايشان رخ مي داد كه انشاء و اخبار را كه از سنخ افعال متكلم اند از معنا و مفاد جمله تشخيص ندهد، و از درك اين نكته ابتدائي ناكام بماند كه بسياري از جملات، بين انشاء و اخبار مشتركند يعني هر دو فعل گفتاري (Speech-act) مزبور را مي توان با جمله اي واحد با مضموني واحد به عمل آورد. جمله «اين كتاب را خريدم» را در نظر يگيريد. گاهي با همين جمله انشاء مي كنيم مثل زماني كه تازه كتاب را انتخاب كرده ايم و به فروشنده مي گوئيم «اين كتاب را خريدم». اين جمله در اينجا براي انشاء بيع بكار رفته است نه اخبار از آن. و لكن همين جمله با هيئت لفظي و معناي خودش به عينه در اخبار هم به كار مي رود مثل آن كه بعد از خريد كتاب به دوستمان مي گوئيم «اين كتاب را خريدم» يعني از معامله اي كه ديروز اتفاق افتاده خبر مي دهم. و اگر نبود اشكالات واهي اين متوهم، اين مطالب را توضيح واضحات مي دانستيم و لكن چه بايد گفت كه بي هيچ دقت و تأملي سطوري از مقاله كيهان فرهنگي را به اين مطالب اختصاص داده اند و سكوت در مقابل آن علامت قبول محسوب مي شد. بعد از وضوح اين مقدمه مي گوييم شكّي نيست كه قضيه «نماز جمعه واجب است» داراي هيئت خبري است يعني محمولي را بر موضوعي حمل مي كند و به هيچ وجهي با هيئت امري «نماز جمعه بخوانيد» معادل نيست. و معلوم نيست ناقد به كدام قانون زباني خود را مجاز شمرده اند كه يك جمله خبري با هيئت موضوع ـ محمولي را معادل هيئت امري بگيرند و به اين سهولت مفاد يكي را با ديگري معادل سازند و ظاهراً اين نكته مغفول افتاده است كه وضع هيئات در جملات وضع شخصي نيست يعني اينطور نيست كه در هر جمله خاصي، هيئتش براي معنايي وضع شده باشد. بلكه وضع نوعي است و بنابراين هيئت جمله «نماز جمعه واجب است» با «زيد قائم است» در معنا هيچ تفاوتي ندارد.

اين معادله اي كه از سر ناواردي براي ايشان به اين سهولت حل شده است، براي اصوليين مدقّق، مسأله اي است كه چگونه مي توان به جملات خبري انشاء حكمي كرد. البته خود اين جملات خبري هم يكسان نيستند در آنهايي كه «مادّه?» «وجوب» و «بعث و تحريك» بكار رود مثل «واجب است كه نماز جمعه بخوانيد» يك گونه بحثي وجود دارد و در مثل «غسل مي كند» براي افاده وجوب غسل، نوع ديگري كه براي روشن شدن اين بحث بايد به محل خودش مراجعه كرد. به هر جهت اگر

/ 180