بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
به تأييدات پارادكسي در مقاله پيشين آورده اند صراحت در خلاف اين نظر دارد. گفته اند:«…لذا برگهاي سبز مؤيّد اينند كه گاوها زردند و گلها سرخ اند… از ديدگاه عليّت هم كه به عالم نظر كنيم چنين است: سبز شدن برگ با سرخ شدن گل و زرد شدن گاو و سپيد شدن كبوتر و سياه شدن زاغ… صد در صد مرتبط است».شكّي نيست كه اگر از ديدگاه عليّت نگاه كنيم نه فقط حقايق تجربي با يكديگر مرتبطند بلكه حقايقي كه با قضاياي فلسفي هم ابراز شوند با حقايق تجربي مرتبطند و همانگونه كه سپيد شدن كبوتر با سياه شدن زاغ از ديدگاه عليّت مرتبط است سپيد شدن كبوتر با تجرد نفس و پيامبري پيامبر و نزول وحي و غيره هم مرتبط است با اين كه هيچ يك از اين امور تجربي و ابطال پذير نيستند. البته به هيچ وجه اين بيان را حتي در مورد قضاياي تجربي مفيد براي مدعاي آقاي سروش نمي بينم و بر اين مطلب در مقاله اوّل نقد (مندرج در كيهان فرهنگي) دليلي اقامه نموده ام و به خوبي نشان داده ام كه ايشان در تمسّك به اين تقريب خلط بين عالم ثبوت (واقع) و عالم اثبات (علم به واقع) نموده اند.و امّا مدعاي اوّل يعني انحصار تأييدات پارادكسي به «قضاياي تأييد پذير تجربي»، چنانكه اشاره كرديم خالي از هر گونه دليل است، تأمّل در مقدمات تأييدات پارادكسي به خوبي نشان مي دهد كه هيچ انحصاري به قضاياي تأييد پذير تجربي ندارد، گر چه ممكن است ريشه پيدايش آن و محل مورد نظر براي تطبيق آن، همان قضاياي علمي (تجربه پذير) باشد. و لكن پر واضح است كه نه «ريشه پيدايش» يك نظر نه تطبيق خاصّ آن، هيچيك محدوديتي در نفس فكر يا نظر پديد نمي آورد. قضيه «هر نفسي مجرّد است» را در نظر بگيريد: قضيه اي است فلسفي كه با تجربه تأييد يا ابطال نمي گردد. با اينحال بنا به قبول تأييدهاي پارادكسي، هر «قلم زردي» مؤيد اين قضيه است چون مصداقي براي «هر غير مجردي غير نفس است» محسوب مي گردد و لذا مؤيّد معادل آن يعني «هر نفسي مجرد است» واقع مي شود.آقاي وحيد به اين مطلب خرده گرفته است و چنين مي گويد:«بطلان اين سخن واضح است، مع الوصف بد نيست بديهيات ذيل را يادآوري كنم. مراد از تأييد H به وسيله e اين است كه افزودن e به اطلاع قبلي K ، احتمال H را افزايش مي دهد، يعني P(He.k) P(Hk) اينكه قضاياي غير خبري و غير تجربي اساساً از موضوع بحث خارجند اتفاقاً از خود مقدمات پارادكس تأييد معلوم مي شود. نيكو هنگام توضيح قاعده خود چنين مي گويد: «فرمول يا قانون ذيل را در نظر بگيريد: A B را ايجاب مي كند، چگونه يك قضيه خاصّ يا يك واقعيّت مي تواند بر احتمال آن تأثير بگذارد». در پاراگرافي كه همپل از او نقل مي كند به وضوح معلوم است كه زمينه بحث مربوط به قوانين طبيعي است و اتفاقاً يكي از راه حلهاي استاندارد پارادكس انكار x(px?Qx) بعنوان فرم منطقي قوانين طبيعي بوده است و به همين دليل نيز همپل بخشي از مقاله اش را به اين پرسش كه آيا «صورتبندي فرضيه كلي در علوم تجربي حاوي گزاره ثنائيه است» اختصاص مي دهد…(9)» به گمان من اندك تأمّلي سخافت اشكالات آقاي وحيد را آشكار خواهد ساخت:اوّلاً خود به صراحت اين احتمال را متذكر شده بودم كه ممكن است زمينه بحث منحصر به قضاياي تجربي باشد. چون مسأله تأييد مسأله اي مطرح شده در فلسفه علم است و غرض اوّلي در آنجا بحث در قضاياي تجربي است. و لكن مدّعا تعميم مناط بحث بود و اينكه رويش يك مسأله در زمينه اي خاص، دايره نفس مسأله را تنگ نمي كند.