بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
غير از اين معيارها، معيارهاي متعدد ديگري براي «تأييد» مطرح شده است كه در اين مختصر نيازي به طرح آنها نيست. آنچه كه مهم است، توجه به اين نكته است كه در بحث حاضر، تأييد به معناي بالا بردن احتمال صدق قضيه يا معنايي ملازم با آن است (چنانكه توضيح آن خواهد آمد) وجه اتخاذ اين معنا براي تأييد هم آن بود كه در كلام اوليه آقاي سروش در بحث پارادكس تأييد، تأييد را به اين معنا آورده اند چه آنكه در ضمن كلامشان گفته اند:«…و ما هرچه برگ سبز بيشتر ببينيم ظنّ ما به صحت قضيه نخست (هر برگي سبز است) بيشتر مي شود. امّا چون «برگهاي سبز» كه مؤيّد قضيه نخست اند مؤيد قضيه دوّم (هر غير سبزي غير برگ است) نيز هستند، لذا…» راقم اين سطور در مقام نقد سخنان آقاي سروش همين معنا را مبني قرار داد و لذا همه جا صحبت از «بالا بردن احتمال صدق يك قضيه» نموده است(`).آقاي وحيد كه در فهم آن نقد تأمل و دقت كافي به عمل نياورده اند و ظاهراً براي هتاكي و ناسزاگويي بسيار دستپاچه است! اشكال مي كند:«در يك كلمه تأييد يك قضيه نه به معناي اثبات درستي آن است و نه حتّي به معني يافتن «دليل خوب»ي براي اعتقاد بدان. اين نكته اي است كه آقاي لاريجاني كاملاً از آن غفلت كرده و به همين دليل متذكّر ميشوند كه تأييد صدق دو قضيه متضاد معقول نيست. در حاليكه آنچه كه معقول نيست آن است كه مصداق واحدي دو قضيه متضاد را همزمان اثبات كند ولي هيچ اشكالي ندارد كه هر دو را تأييد كند. «تأييد» زمين تا آسمان با «اثبات» فرق دارد… با توجه به اين نكته معلوم مي شود كه خدشه ايشان كاملاً ناروا و از روي عدم بصيرت به معناي تأييد است(14)» انسان در شگفت مي ماند كه تحريف يك كلام تا چه اندازه ممكن است و شگفت تر آن كه همچون نظر عالم اندر سفيه! كلام را از روي عدم بصيرت مي دانند و لحظه اي به خود نگفته اند كه در ازاي اين همه توبيخ، اقلاً يك بار هم كه شده كلام طرف را درست بخوانيم و بعد اشكال كنيم.براي اينكه معلوم شود ايشان چه مقدار كلام را تحريف كرده، نظر خوانندگان گرامي را به عين عبارات مقاله اول نقد خويش معطوف مي دارم:«... قبل از بيان استدلال بايد نكته اي را در مورد «تأييد» يك قضيه كلّي متذكّر شوم تأييد يك قضيه كلّي در اينجا به معناي بالا بردن درجه احتمال صدق آن قضيه است…(15)» از اين صريحتر چه كلامي مي توان يافت كه نشان دهد مراد ما از «تأييد» غير از اثبات قطعي بوده است؟!و امّا اينكه تأييد دو قضيه متضاد توسط يك مصداق واحد را معقول ندانسته ام، هيچ ابتنائي بر ترادف معناي «تأييد» و «اثبات» ندارد و خود مسأله مستقلّي است كه در بحثهاي آتي روشن خواهد شد.آقاي وحيد بعد از ملاحظه اين پاسخ، به جاي آنكه به خطاي آشكار خويش اعتراف كند، در جوابيه خود با آوردن مطالب بيگانه سعي در فرار از اعتراف مي كند و مي نويسد:«…در آن مقاله گفته بودم اين ايراد ناشي از خلط دو مفهوم تأييد و اثبات است. امّا در اطراف آن سخن چنداني نگفته بودم. نكته ديگري كه مي بايد متذكّر مي شدم اشاره به تاريخچه طولاني اين مطلب بود…(16)» معلوم مي شود كه هنوز هم ايشان تجاهل و تغافل مي كند كه بنده تأييد را به معناي «اثبات» نگرفته ام و لذا هيچ احتياجي به سخن گفتن در اطراف آن نيست. البته اعتراف مي كنم كه مانورهاي فرار از جواب هم خود هنري مي خواهد و لكن به قول خودشان بين عالم ثبوت و اثبات فرق بسيار است!905ـ پارادكس تأييد و كليّت قضاياي علمي به گمان ما از دو جهت مي توان تأييدات پارادكسي را مورد خدشه قرار داد:اوّل آنكه برهاناً مثالهاي پارادكسي نمي توانند احتمال صدق قضيه را بالا ببرند و لو اينكه تأييد قضاياي كليّه به فردي جزئي را تسلّم كرده باشيم.دوّم اصلاً تأييد يك قضيه كليه به مصداق واحد ولو در مصاديق مستقيم (نه پارادكسي) معقول نيست تا چه رسد به مصاديق پارادكسي.