بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
درباره اين دو جهت، در بندهاي آتي به تفصيل سخن خواهيم گفت. غرض ما در اينجا روشن ساختن اين نكته است كه «جهت دوّم» چه تأثيري در بحث پارادكس تأييد دارد. اندكي تأمّل در مقالات نقد اينجانب روشن خواهد كرد كه اشكال از جهت دوّم اگر پذيرفته شود موضوعي براي تأييدات پارادكسي باقي نمي ماند. غرض اين نيست كه پارادكس تأييد «حلّ» شده است يا اينكه در نواحي ديگر موضوع ندارد. مدعا دقيقاً اين است كه هر كس دو قضيه زير را بپذيرد لاجرم نمي تواند قضاياي كلّي علمي را به مصاديق پارادكسي تأييد كند:
قضاياي علمي كلّي اند و عدد موضوع آنها (اعم از افراد گذشته و فعلي و مقدّر) نامحدود است
2ـ احتمال اوليه در قضاياي كلّي صفر است و يا به بيان ما ميزان تأييد يك مصداق جزئي از كل قضيه صفر است.به گمان ما هر دو قضيه بالا درست است و لذا تأييدات پارادكسي موضوع ندارند. در ميان فلاسفه غربي نيز بسياري به اين دو قضيه اذعان داشته اند همچون پوپر و كارنپ و… و از قضا بين آنچه كه راقم اين سطور در مقام استدلال بر قضيه دوّم (صفر بودن ميزان تأييد) آورده و بين ادله آنان تشابه بسيار و در بعضي موارد عينيّت تام برقرار است، كه تفصيل اين مطالب كمي بعد خواهد آمد.آقاي وحيد در پاسخ آورده اند:«اگر مدعي كمي در فهم مسأله تأمّل مي كرد و براي ديگران از عقل بهره اي قائل بود، هرگز ممكن نبود چنين راه حلّي را براي پارادكس پيشنهاد كند. آيا او هرگز از خود نپرسيده است كه چگونه در طول 50 سال همه انديشمندان (حداقل كساني كه قائل به عدم افزايش احتمال قضاياي كليّه بوده اند) از اين نكته ساده غفلت كرده اند و به جاي آنكه پارادكس را چنين آسان حلّ كنند، به پيچيده ترين حيله هاي منطقي رو آورده اند.نكته اي كه مدعي از آن غفلت كرده اين است كه كه ميان دو بحث «منطق استقرائي» و «پارادكس تأييد» فرق بگذارد. شكّي نيست كه پارادكس تأييد… مانند همه پارادكس هاي ديگر در سرنوشت مسأله استقراء دخالت تامّ داشته است. امّا چنين هم نيست كه اگر، مثلاً پوپر منكر افزايش احتمال فرضيه ها به كمك مشاهدات گردد اين نكته پارادكس تأييد را حلّ كند. اينكه نظريه پوپر در اين مورد ربطي ـ از نظر انحلال ـ به پارداكس تأييد ندارد از آنچه در قسمت پيشين گفتيم معلوم مي شود. كافي است زير مجموعه اي محدود از حوزه نامتناهي فرضيه اي كلّي را اختيار كنيم. در اين زير مجموعه قطعاً نه احتمال اوليه صفر است و نه احتمال متكي به مصداق مؤيّد ـ حتّي با تابع اكتشافي مدعي ـ و پارادكس تأييد به قوت تمام بار ديگر ظاهر مي شود… پس معلوم مي شود كه ريشه اشكال نه در امكان و يا عدم امكان افزايش احتمال فرضيه كه در ميان مقدمات پارادكس نهفته است، آيا مدعي توجّه نكرده است كه چرا خود پوپر اين چينن «ارزان» پارادكس را حلّ نمي كند…(17)» به گمان ما آقاي وحيد در كلام خويش سخت بيراهه رفته و اين ظاهراً بخاطر آن است كه در مقدمات استدلال ما هيچ تأمل نكرده و لذا رطب و يا بس بسيار بهم بافته است.گمان ندارم كه برهاني روشن تر از آنچه آورديم، در مقام قابل تصوّر باشد. وقتي قضاياي علمي را كلّي و موضوع آنها را نامحدود دانستيد و نيز پذيرفتيد كه تأييد يك مصداق جزئي از چنين قضيه كليه اي صفر است، پارادكس تأييد چگونه در قضاياي علمي موضوع مي يابد؟ ظاهراً ايشان مقدمات پارادكس را فراموش كرده اند. محض تذكر عرض مي كنم پارادكس از سه قضيه زير تشكيل شده بود:
2ـ يافتن قلم زرد نسبت به تأييد قضيه فوق بي تفاوت است.3ـ هر گاه مصداقي يك فرم قضيه را تأييد كند، تمام معادلهاي منطقي آن را نيز تأييد خواهد كرد (اصل هم ارزي). آنچه گفتيم دقيقاً مقدمه اوّل را در قضاياي كلّي ابطال مي كند، چه آنكه مكرراً گفته ايم در اين