بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
بحث تأييد به معناي بالا بردن احتمال (يا معنايي معادل آن است). اگر طبق فرض يافتن برگ سبز نمي تواند احتمال «هر برگي سبز است» را بالا ببرد، پس مؤيّد نيست. يعني مقدمه اوّل از مقدمات تأييدات پارادكسي در مورد قضاياي كليّه صحيح نيست، و گمان نمي كنم از اين روشن تر بياني بتوان يافت!آقاي وحيد در ذيل كلامشان گفته اند:«پس معلوم مي شود كه ريشه اشكال نه در امكان و عدم امكان افزايش احتمال فرضيه كه در ميان مقدمات پارادكس نهفته است».ما هم معتقديم كه ريشه اشكال در مقدمات پارادكس نهفته است، و چيز بيشتري طلب نكرده ايم! منتهي فراموش هم نكرده ايم كه مقدمه اوّل پارادكس مي گويد هر برگ سبز، قضيه «هر برگي سبز است» را تأييد مي كند. و طبق فرض اين تأييد در قضاياي كلّي معنا ندارد. پس مقدمه اوّل از مقدمات سه گانه در قضاياي كلّي ناصحيح است. بنابراين به قوت مي توانيم ادعا كنيم كه «امكان و عدم امكان افزايش احتمال فرضيه» بطور مستقيم با «مقدمات پارادكس» مربوط است. به گمان من خبط واضحي که آقاي وحيد مرتكب شده غفلت از اين نكته است كه مقدمات پارادكس مي توانند از جهات مخلتفي نادرست باشند و لازم نيست كه بطلان آنها منحصر در يك جهت باشد. به عنوان مثال مقدمه اوّل كه مي گويد يافتن برگ سبز، قضيه «هر برگي سبز را تأييد مي كند، ممكن است همزمان چند اشكال داشته باشد:ممكن است جهت اشكال اين باشد كه قضاياي كلي داراي موضوعات نامحدودند، تأييد يك برگ سبز از كلّ قضيه در حدّ صفر است پس تأييد معنا ندارد. اين اشكال در واقع از ناحيه بينهايت ضعيف بودن تأييد عارض مي شود و نيز ممكن است كه اين جهت باشد كه اصلاً مصداقيت يك شيء براي قضيه اي كلّي در تأييد آن كافي نيست.بنابراين هيچ منافاتي ندارد كه مقدمّه اي از مقدمات پارادكس، از جهات مختلفي ناتمام باشد.و اما اينكه آقاي وحيد گفته اند براي اثبات بي ربطي نظريه پوپر در مورد صفر بودن احتمال اوليه قضايا، «كافي است زير مجموعه اي محدود از حوزه نامتناهي فرضيه اي كلّي را اختيار كنيم. در اين زير مجموعه قطعاً نه احتمال اوليه صفر است و نه احتمال متكّي به مصداق مؤيد… و پارادكس تأييد به قوت تمام بار ديگر ظاهر مي شود» كلامي است بس سخيف، و نمي دانم اين كلام را در حال بيداري گفته اند يا خواب! چه آنكه تسريه حكم يك موضوع به موضوعي كاملاً متغاير، با هيچ اصل منطقي سازگار نيست: مدعاي ما اين بود كه در مورد قضاياي كلّي با موضوعات نامتناهي، مقدمه اوّل پارادكس تأييد، كه بوضوح مبتني بر حصول تأييد به مصداقي واحد است، نادرست است. ايشان در جواب مي گويد: پارادكس تأييد به قوت در قضاياي با موضوع محدود و متناهي ظاهر مي شود!خوب آقا! اين چه ربطي به مدعاي ما دارد؟! «نامتناهي بودن» ريشه اشكال مورد نظر است. شما براي جواب به آن اشكال بايد همان موضوع را حفظ كنيد يعني در همان فرض «نامتناهي بودن» پاسخ اشكال را بيان كنيد، نه اينكه موضوع را تغيير دهيد آن هم تغييري كه فرض مهم اشكال (نامتناهي بودن) را تغيير مي دهد. الحق والانصاف اينگونه پاسخ ها اصلاً ارزش عنوان «پاسخ» هم ندارد؟!باقي مي ماند اين گفته ايشان كه چرا فلاني:«هرگز از خود نپرسيده است كه چگونه در طول 50 سال همه انديشمندان (حداقل كساني كه قائل به عدم افزايش احتمال قضاياي كليه بوده اند) از اين نكته ساده غفلت كرده اند و به جاي آن كه پارادكس را چنين آسان حل كنند به پيچيده ترين حيله هاي منطقي رو آورده اند» اوّلاً بنده چون تتبّعي در آثار همه انديشمندان! اين پنجاه سال نداشته ام، لذا از صحت و سقم اين دعوي تاريخي بي اطلاعم و طبعاً اين بي اطلاعي جائي براي سؤال مذكور هم باقي نمي گذارد!!و ثانياً گفته اند مرده شور ضامن قيامت نيست! بنده با نفس اين مسأله كلنجار رفته ام و آنچه را كه گفته ام برهاني و بلكه بديهي مي دانم و لذا اينكه چرا ديگران چنين نگفته اند، در مقام برهان بي معني جلوه