بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
کرد. همان طور که مکرراً گفته ام در اين مباحث توجّه به اين نکته ضروري است که چگونه يافتن مصداقي خاص در احتمال قضيه کليه دخالت دارد. براساس اين مبني که قضاياي کليه به صورت عطفي از قضايا جزئيه بازسازي شود ضرورتاً بالا رفتن احتمال قضيه کليه وابسته به اثبات قضيه اي جزئيه يا بالا رفتن احتمال آن مي گردد. اگر قلم زرد مؤيد s1 = «هر کلاغي سفيد است» باشد بنابر بيان فوق بايد يکي از دو امر رخ داده باشد: يا کلاغي سفيد (جديد) يافت شده باشد و يا اينکه احتمال سفيدي کلاغي بالاتر رفته باشد و الّا بالا رفتن درجه احتمال صدق s1 معقول نيست. در صورت اوّل s2 = «هر کلاغي سياه است» ابطال مي شود و در صورت دوّم احتمال سياهي کلاغ بايد پايين تر رود. چون يافتن قلم زرد به وضوح هيچ يک از محتملات ديگر رنگ کلاغ را از دائره احتمال بيرون نمي کند چون قلم زرد منافي با سرخ بودن کلاغ يا زرد بودن آن يا سفيد بودن آن الي آخر نيست. و چون طبق فرض مسئله احتمال سفيدي آن بالا رفته است ناچار بايد محتملات ديگر و من جمله سياهي آن از احتمال کمتري برخوردار باشد. فرق اين بيان با آنچه که آقاي وحيد نقل کرده فرقي است روشن و چشمگير.مدعي علاوه بر تقرير نادرست برهان چندين خلط ديگر در بحث مرتکب شده است:الف) وي بعد از اشکال بر برهان ما که عين مدعاست مي گويد: «سؤال اين بود که چگونه قلم زرد مي تواند مؤيد s1 s2 باشد در حالي که اوّلاً s1 s2 متضاد بوده و ثانياً قلم زرد نسبت به آنها لا اقتضا است». اين مطلب اوّل خبطي است که براي مدعي رخ داده چه آنکه در بحث فعلي مقصود آن نيست که چگونگي تأييد قلم زرد از s1 s2 را تصوير کنيم با اينکه نسبت به آنها لا اقتضاست. بلکه برعکس فرض مسأله آن است که قلم زرد s1 را تأييد کرده، حال آيا مي تواند S2 را تأييد کند يا نه؟ اگر فرض مسأله اين گونه باشد، چگونه مي تواند کيفيّت تأييد قلم زرد از S1 محل بحث باشد؟ ب) خبط دوّم متوهم آن است که گمان برده تأييد قلم زرد از S1 (در بيان ما) ناشي از لا اقتضا بودن آن نسبت به رنگ هاي کلاغ است در حالي که في الواقع به هيچ وجه چنين نيست. در کدام موضع از مقاله نوشته ام که تأييد قلم زرد از s1 به خاطر لا اقتضا بودن آن نسبت به رنگ هاي کلاغ است؟ تا اينکه مدعي بنويسد:«اگر قرار باشد به دليلي قلم زرد بتواند s1 را تأييد کند در حالي که نسبت به آن لا اقتضا است درست به همان دليل بايد بتواند s2 را نيز تأييد کند زيرا نسبت به آن هم لااقتضا است...» اين فهم غلطي است که متوهم از آن مقالات نموده در حالي که اساساً بحث از کيفيت تأييد قلم زرد از s1 منتفي است چون فرض مسأله است. يعني فرض کنيم به هر دليلي قلم زرد مؤيد s1 باشد در اين صورت با نشان دادن مکانيزم تأييد در قضايا نشان مي دهيم که قلم زرد نمي تواند مؤيد s2 باشد. متوهم مي نويسد:«فرض ياد شده به هيچ وجه صحت خودش را مديون مکانيزم مزبور _حذف محتملات ديگر از دائره محتملات محمول_ نيست. يعني تأييد S1 از ناحيه قلم زرد به هيچ وجه به واسطه حذف محتملات ديگر نبوده است...(28)» وي هيچ توجهي به اين نکته ننموده است که با قبول تحليل قضاياي کليه به عطف قضاياي جزئيه مستقل، مکانيزم مذکور ضروري است: بالا رفتن احتمال يک قضيه به جزاف که حاصل نمي شود بلکه بايد در قضاياي عطفي آن تغييري رخ دهد به شرحي که گذشت و اين تغيير (اثبات سفيدي کلاغي يا بالاتر رفتن احتمال آن) لا محاله به ابطال s2 يا پايين تر رفتن احتمال صدق آن منجر خواهد شد.ج)متوهم بعد هم براي آنکه در قبال اين همه دقايق که در مقاله خويش به وديعت نهاده! منتي بر حقير بنهد