تأييد تئوري و نتايج آن - معرفت دینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معرفت دینی - نسخه متنی

محمدصادق لاریجانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مي نويسد:

«اين نکات را در يک جمله نيز مي توان بيان کرد که من ابتدا با ملاحظه توانايي معرفتي مدعي از ذکر آن خودداري کردم: مسأله تأييد s1 s2 در اين مقام _توسط مصداقي واحد_ يک مسأله نحويست و راه حل هاي بدوي سمانتيک در انحلال آن فاقد توانايي مي باشند...» البته فتاوايي به اين وجازت و صلابت طبيعي است که از ميزان معرفتي بنده فراتر رود و احتياج به توضيحات متوهم افتد. ولکن في الواقع اگر از مکر و حيل تبليغي اين گونه گفتار بگذريم، آيا متوهم خود قانع شده است که برهان بر ناتواني راه حل هاي سمانتيک در مسأله اقامه نموده؟ در کجا ايشان توانسته اندکي به اين مدعا نزديک شود تا چه رسد به اينکه برهان بر آن اقامه کرده باشد. اگر مراد وي از اينکه اين مسأله نحوي است يعني syntatical است نه semantical به عرض ايشان مي رسانم که آنچه در کلمات مثل Hempel ديده اند را با مباحث فعلي خلط نموده اند. «تأييد» در مقاله همپل و بسياري ديگر در سطح syntax مطرح شده و دليل آن هم واضح است چون وي در مقام دادن تعريفي از تأييد کيفي است و براي اين کار قواعد عامه اي که تأييد بايد از آن پيروي کند را بيان مي کند آن هم با مراجعه به صورت قضايا. بيان شرايط عامّه تأييد کيفي در واقع معرف تأييد است و هيچ نظري به قضايا از حيث Sematic در مورد آن نيست. در حالي که در مباحث فعلي فرض را بر آن گذاشتيم که تأييد به معناي بالا بردن احتمال صدق قضيه باشد در اين صورت تأييد دو قضيه متضاد به مصداق واحد از حدّ تعريف خارج مي شود و خود قضيه اي مي شود که نفي يا اثبات آن معقول است، و به نفي و اثبات تعريف بر نمي گردد و در اين اثبات و نفي از انحاء خصوصيات سماننتيکي قضايا کمک گرفته ايم. و جالب اين است که همپل خود در مقاله اي که جنبه کيفي تأييد را مورد بررسي قرار مي دهد، به صراحت مي گويد، با همه گونه اصلاحاتي که ممکن است به عمل آوريم، باز مفهوم تأييد را نمي توان به نحو کافي براساس ترم هاي نحوي (syntatical te ms) و يا صوري محض (pu ly fo mal) تعريف نمود.(29)

تأييد تئوري و نتايج آن

در مقاله اوّل نقد، در ضمن اشکالات وارد بر استدلال آقاي سروش به پارادکس تأييد، گفته بودم:

«اگر استدلال مذکور را بپذيريم، غايتش اين است که هر فرد جزئي از قضيه عکس نقيض مؤيد صدق قضيه اصلي است و از اينجا تا ادعاي اصلي مقاله که دخالت هر معرفتي (در مجموعه معارف) در معرفتي ديگرست فاصله بسيار است. چون هميشه اين طور نيست که هر معرفت حاصله، معرفت به فردي از عکس نقيض قضيه ديگر باشد. در همان مثال برگ سبز، پارچه هاي سبز نه نافي قضيه «هر برگي سبز است» هستند و نه مصداق قضيه «هر غير سبزي غير برگ است» تا مؤيّد آن باشند.(30)» ايشان در پاسخ گفته اند:

«... باز هم به اطلاع ايشان مي رسانم که اين نکته را همپل خود تذکار داده است که پارچه هاي سبز في المثل مؤيّد اين قضيه اند که «همه چيز سبز است» و لذا مؤيد اين قضيه اخصّ هستند که «برگ سبز است» (و غير سبز غير برگ است) و لذا اشکالي در کار نيست(31) » آنچه آقاي سروش در اينجا آورده اند، به جهاتي مردود است:

اوّلاً اشکال مذکور را به عنوان اشکالي بر تأييدهاي پارادکسي نياورده ام، بلکه اشکالي بر استدلال ايشان به تأييدهاي پارادکسي دانسته ام، و فرق بين دو مطلب بسيار روشن است. در اين اشکال نمي خواستيم ثابت کنيم تأييدات پارادکسي ناتمام است. بلکه غرض اثبات اين بود که اين تأييدات مدعاي کلّي شما را ثابت نمي کند. و لذا در آن مقاله هر يک را در فصلي جداگانه محل بحث قرار داده ام: فصلي مختصّ به

/ 180