بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
مصداق ربطي واقعي است: واقعاً «فهم شيطان» بر «فهم ميكرب» مبتني است (يا مرتبط است)، كه اين عين درگير شدن در موارد جزئي و نزاعات درون معرفتي است.و اگر مدعا ارتباط واقعي بين معارف نباشد، در اين صورت هيچگونه توصيه اي معقول نيست. البته به نظر مي رسد در مقالات اخير آقاي سروش عملاً به اثبات ادعاي اوّل پرداخته اند و سعي نموده اند انحاء ترابط واقعي بين معارف را ثابت كنند، كه بحث آن مفصلاً در فصول آتيه خواهد آمد. 1ـ عبدالكريم سروش، قبض و بسط تئوريك شريعت، ص 117 2ـ همان مأخذ: ص 243 3ـ كيهان فرهنگي: سال پنجم، شماره 9، ص 20، ستون سوّم 4ـ قبض و بسط تئوريك شريعت، ص 93ـ92 5ـ همان مأخذ: ص 104 6ـ همان مأخذ: ص 93ـ92 7ـ همان مأخذ: ص 84 8ـ همان مأخذ: ص 85 9ـ قبض و بسط تئوريك شريعت: ص 88 10ـ همان مأخذ: ص 128 11ـ همان مأخذ: ص 298 12ـ همان مأخذ: ص 258 13ـ قبض و بسط تئوريك شريعت: ص 290 14ـ همان مأخذ: ص 313 15ـ همان مأخذ: ص 127 16ـ همان مأخذ: ص 128 17ـ قبض و بسط تئوريك شريعت: ص 298 18ـ همان مأخذ: ص 349ـ348 19ـ حميد وحيد كيهان فرهنگي، سال ششم، شماره 4، ص 19، ستون اوّل 20ـ قبض و بسط تئوريك شريعت: ص 272 ـ 267 21ـ همان مأخذ: ص 261 22ـ همان مأخذ: ص 320ـ319 23ـ همان مأخذ: ص 113 24ـ همان مأخذ: ص 273 25ـ همان مأخذ: ص 319 --------------------