معرفت دینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معرفت دینی - نسخه متنی

محمدصادق لاریجانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اي اضافه نخواهد شد: اگر رنگ شعله زرد باشد در اين صورت منافاتي با فرضيه اوّل ندارد و به عبارت ديگر فرضيه هيچ قيد زائدي بر مورد تحميل نمي کند. و اگر زرد هم نباشد، قضيه متطلّب آن است که آن شيء نمک سديم نداشته باشد، و اين نتيجه اي است که از قبل مي دانيم. بنابراين هر يک از دو نتيجه ممکن حاصل از آزمايش، با فرضيّه، سازگار است.(40) اين راه حل همپل از جانب بسياري(41) مورد اشکال واقع شده است که اين راه چندان با طريقه عملي دانشمندان سازگار نيست. وجهي ندارد که عالمي که در جستجوي تأييد قضيه کلّي «هر نمک سديم شعله را زرد مي کند» هست، از علم خود به «يخ» بودن شيء مورد آزمايش، چشم بپوشد، بلکه برعکس، دانشمندان در هنگام تست فرضيه ها، سعي مي کنند از تمامي معلومات خود، استفاده کنند.

گذشته از اشکال فوق، به نظر مي رسد هنوز فرق بين دو مثال مذکور در کلام همپل، چندان روشن نيست. اگر تأييد به معناي يافتن مصداق براي قضاياي کلّي باشد (instantiation) در اين صورت فرق بين اينکه شيء مجهولي که رنگ شعله را زرد نمي کند، در طي آزمايش معلوم شود نمک سديم نداشته است و بين اينکه يخ که رنگ شعله را زرد نمي کند و از قبل معلوم است که نمک سديم ندارد، به هيچ وجه روشن نيست. در هر دو صورت مصداقي براي قضيه کلي «نمک سديم رنگ شعله را زرد مي کند» يافت شده است (مصداق غير مستقيم). و بنابراين وجهي براي نامعهود بودن مثال دوّم باقي نمي ماند (در حالي که نامعهود بودن آن وجداني است). غرض اين است که همپل حتي با وارد کردن مسأله اطلاعات اضافي، نمي تواند غرابت تأييدهاي پارادکسيکالي را حلّ کند. اگر فرقي بين دو مثال هست در انتظاري است که ما از نتيجه تست داريم: در مثال اوّل بعد از اينکه رنگ شعله توسط شيء مجهول، زرد نشد، طبق فرضيه مذکور، انتظارمان اين است که آزمايش نشان دهد که ساختمان شيميايي شيء مجهول متضمن نمک سديم نيست. در مثال دوّم (مثال يخ) جايي براي چنين انتظاري نيست، چه آنکه از قبل مي دانيم که متضمن نمک سديم نيست.

ولکن اين نکته به وضوح ربطي به تأييد به معناي مصداقيت ندارد. اگر تأييد به يافتن مصداق براي يک فرضيه حاصل مي شد، طبيعتاً بايد بين دو مثال فوق هيچ فرقي نباشد چه آنکه در هر دو مثال، مصداق فرضيه محقق شده است. (در حالي که وجدان برخلاف اين مدعا است).

2_ واتکينز (Watkins) که در معناي تأييد تابع پوپر است، صرف يافتن مصداق براي يک فرضيه را، تأييد محسوب نمي کند و معتقد است بسياري از تأييدات پارادکسيکالي، واقعاً مؤيّد نيستند. تئوري T زماني تأييد مي شود که در معرض آزمايش هاي معقول واقع شده باشد. و هر چه آزمايش سخت تر باشد، سرفراز آمدن تئوري از آن، موجب تأييد بيشتر خواهد شد. آزمايش معقول آن است که عالم در طي آن کمر همّت به ابطال يک فرضيّه مي بندد. بنابراين در مورد قضيه?اي مثل «هر برگي سبز است» اگر برگي را که هم محتمل است سبز باشد و هم غير سبز، مورد آزمايش قرار داديم و سبز از کار درآمد، در اين صورت مؤيّد قضيه فوق خواهد بود. امّا اگر شيء سبزي يافتيم که نمي دانيم برگ هست يا نه، ولو اين که معلوم شود برگ بوده است، تأييدي از قضيه به عمل نخواهد آورد. چون بعد از علم به سبزي آن شيء، نمي توان اين مورد را به عنوان موردي که مي تواند مبطل قضيه باشد، مورد آزمايش قرار داد. بنابراين اين طور نيست که هر مصداقي با فرم ؟؟ مؤيد قضيه ؟؟؟ باشد.

واتکينز نظرخود را چنين تلخيص مي کند:

(1)هر شي اي که F و G را ارضاء کند، مي تواند (ممکن است) مؤيّدي براي قضيه ؟؟؟ باشد.

(2)هر شي اي که F و ~G را إرضا کند، مثال مبطل است.

(3)هر شي اي که ~f باشد ممکن است مؤيد قضيه فوق باشد(42).

«ممکن است» و «مي تواند» در عبارات فوق اشاره به اين است که همواره قضيه اي با فرم ؟؟ مؤيد نيست. مگر آنکه در مسير انجام آزمايش معقولي (براي ابطال فرضيه) واقع شده باشد.

/ 180