معرفت دینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معرفت دینی - نسخه متنی

محمدصادق لاریجانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

7 در خارج مي گذرد كاري نداريم. هر كسي از مجتهد خود تقليد مي كند.

اين سخنان ايشان واقعاً انسان را متعجب مي كند. بعد از قضيه شرطي فوق! در رسيدن به نتيجه به چه چيزي نياز داريم؟ هر انسان عاقلي مي داند كه نبايد از مجتهدي تقليد كند كه اجتهادش بر مباني نادرستي استوار است، اين مقدار را بايد جزء قضايايي دانست كه قياساتها معها. بنابراين بين قضيه شرطي فوق و تطبيق آن فاصله اي نيست: پيام آن را در هر درس ناخوانده اي هم مي فهمد. وقتي گفتيد اجتهاد مجتهدين بر مباني نظري و علوم طبيعي استوار است (و لو از باب اين كه اين علوم جزء مبادي بعيده اجتهادند) و وقتي به عيان روشن است كه هيچ فقيهي فعلاً وجود ندارد كه چندان از چنين مبادي بعيده اي مطلع باشد تا چه رسد به اينكه آن را تنقيح كرده باشد، نتيجه آن قضيه شرطيه خود به خود خواهد آمد و «اجتهاد» و «تقليد» را همچون افسانه بي پايه اي جلوه خواهد داد.

البته همانگونه كه در طيّ فصول اين كتاب به شرح خواهد آمد، مباني اين تفكّر آقاي سروش، سخت نادرست و ناسنجيده اند. و اميدوارم با نكاتي كه خواهد آمد در نادرستي سخنان ايشان، جاي هيچ تأملي باقي نماند.

غرضم در اين مقدمه فقط نشان دادن توالي فاسده آراء ايشان بود و نه برهان بر فساد آن.

آنچه گذشت، مجمل نكاتي است كه گمان مي كنم هر يك به نوبه خود حساسيت برانگيزد و هر مسلمان متعهدي را دعوت مي كنند كه از كنار آنها، بي احساس نگذرد.

راقم اين سطور هم كه چنين دعوتي را در خود احساس مي كرد، با اذعان به قلّت بضاعت علمي خويش، به نقّادي سخنان آقاي سروش نشسته است، كه حاصل آنها نقّاديها دو مقاله اي بود كه در كيهان فرهنگي سال پنجم شماره 7 و سال ششم شماره 1 و 2 به چاپ رسيد. و از آنجا كه ايشان در ادامه مباحث اوليه قبض و بسط، به تبيين مرام خود همّت گماشتند، راقم اين سطور با تاملي چند در مكتوبات ايشان، طرح نقدي نو در افكند كه ماحصل آن مكتوب حاضر است . در اين مكتوبات سعي فراوان كرده ايم كه مطالب را در تحت نظمي خاص درآورم و براي اين كار تمامي مكتوبات ايشان (در اين زمينه) را كراراً مطالعه كرده و مورد تأمل قرار داده ام. اين مكتوب به لحاظ صبغه نقدي آن، طبعاً متضمن نقل قولهاي فراوان (و گاه طولاني) است و لذا خود معترفم كه مطالعه آن تا حدّي خسته كننده است، شايد جز اين چاره اي نبود. تحرير و تلخيص مطالب ايشان گر چه مكتوب را يك دست تر مي كرد و لكن شبهه تحريف در كلام يا لااقل خطاي در نقل، براي عده اي باقي مي ماند. لذا بر آن شديم كه با نقل خود مطالب و تعيين موضع دقيق آن، راه را بر اينگونه شبهات سدّ كنيم. امّا قوت و ضعف نقدها، طبعاً قضاوت آن به عهده خوانندگان است. به هر حال مكتوب حاضر كمّاً و كيفاً صورتي بسيار مطلوبتر نسبت به مقالات اوليه نقد اينجانب دارد . و اميدوارم كه مطالب آن عده اي را مفيد افتد و دستگير عده اي ديگر.

از آنجا كه مطالب مقالات قبض و بسط و نقد آن، پراكنده بود براي منطقي تر بودن نظم كتاب، آن را به دو بخش عمده تقسيم كرده ايم: بخش نخست در مباحث اصلي تز قبض و بسط و بخش دوّم در مباحث جنبي. مباحث جنبي متضمن دو فصل عمده است: يكي پيرامون نظريه اعتباريات علاّمه طباطبائي، دخالت آن در سرنوشت علم اصول و مسأله دروغ بودن اعتباريات و صحت اين گفته كه (نعوذ بالله ) بنابر مبناي اعتباريات قرآن مملو از دروغ است!!

فصل ديگر پيرامون پارادكس تأييد و مسائل مربوط به آن مي باشد. اين فصل، شايد بيش از همه فصول ديگر به به تطويل انجاميده است. عذر از اطناب را در مقدمه همان فصل آورده ام و لذا تكرار آن در اينجا وجهي ندارد.

در خاتمه كتاب به ايجاز، توصيه نظريه قبض و بسط (كه ركن سوم آن را تشكيل مي دهد) را مورد بحث قرار داده ام و با اين بحث نقد ما از نظريه ايشان ختم مي پذيرد.

در ضمن براي كساني كه شايد فرصت چنداني براي خواندن همه كتاب ندارند. فهرستي تحليلي و مفصّل در ابتداي كتاب آورده ام كه در واقع نوعي تلخيص از كلّ مطالب كتاب است. اين فهرست به خوانندگان فرصت مي

/ 180