معرفت دینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معرفت دینی - نسخه متنی

محمدصادق لاریجانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

از طرف ديگر، همه تاريخ انبياء و ائمه، از متواترات نيست، بلكه بايد گفت اكثر آنها از ظنيّات است، منتها ظنيّاتي كه برطبق آن، اخبار صحيح (و گاه غير صحيح به معناي رجالي آن) وارد شده است. حتّي تاريخ ولادت و وفات بعضي از ائمه(ع) به طور قطعي معلوم نيست. بنابراين از اين كه تاريخ انبياء و ائمه(ع) ـ در بسياري از نواحي آن ـ ظنّي باشد هيچ محذوري لازم نمي آيد. ولكن همانطور كه گفتيم ظني بودن تاريخ انبياء و ائمه(ع) لازمه اي نيست كه از ظني بودن قوانين كلّي علمي حاصل شود چنان كه مدعي تخيل نموده است.

به اين ترتيب روشن مي شود، پناه بردن به اين مثالها، خود نوعي ناكامي در پاسخ به اعتراض است. و خطا بودن مثالها نيز ناكامي در ناكامي!

حال كه اشكال اوّل تسجيل شد، به اشكال دوّم كلام آقاي سروش مي پردازيم:

ثانياً: فرض كنيم هر معرفت غير ديني بالاخره مقدمه معرفتي ديني باشد. هنوز مي توان فرض كرد كه تحوّل در معرفتهاي غير ديني منجر به تحوّلي در معرفت ديني نگردد، و اين فرض از اين طريق ميسر است كه مقدمات مختلف همواره ممكن است نتايج واحدي به بار آورند كما اين كه گاهي مي شود دو دستگاه رياضي با دو گونه اكسيوم نتيجه واحدي به دست دهند.

ايشان خود در جائي به اين نكته متفطّن شده و چنين نگاشته اند:

«به فرض اين كه جميع مبادي طبيعت شناسي و انسان شناسي و هستي شناسي درجه اول آدمي روزي عوض شوند و جاي خود را به مبادي تازه اي بدهند، باز هم پاره هايي از معرفت ديني مي توانند ثابت بمانند و اين نه به دليل آن است كه فهم آن پاره ها مستغني از معارف بيروني است، بلكه به دليل آن است كه دستگاه هاي مختلف فكري، در عين اختلاف مباني و آكسيوم ها، همواره مي توانند برخي نتايج مشابه به بار آورند. رسيدن به يك نتيجه خاص چنين نيست كه همواره راهي منحصر به فرد داشته باشد… لذا از اين گمان واهي بايد حذر ورزيد كه در ميان تحوّلي فراگير نمي توان ثابتاتي در معرفت ديني داشت. ثبات معرفت ديني، گاهي مستند به ثبات معارف بيرون است و گاهي مستند به تغييرشان و علي ايّ حال مستند به بيرون.»(7) امّا چه كسي جز خودشان اوّلين قرباني همان گمان واهيي است كه در ذيل كلام از آن تحذير كرده اند؟!

آيا اين تناقض آشكاري نيست كه با وجود اين نظر، دائماً تكرار مي كنند كه:

«اگر فهم ديني متأثر از فهم غير ديني باشد، لاجرم هر تحوّلي در معارف غير ديني رخ دهد، معرفت ديني را هم متحوّل خواهد كرد!» و مخفي نيست كه اگر اين اصل دوّم ابطال شود، كل تئوري ايشان مخدوش مي شود. چه آن كه غرض اصلي اين تئوري دادن تبييني براي تحوّل همه گير در معرفت ديني است. اين تبيين مي گويد، تحوّل همه گير در معرفت ديني ناشي از احاطه معرفت ديني از ناحيه معارف غير ديني است و با تحوّل آنهاست كه معرفت ديني هم متحول مي شود. حال كه اين ملازمه بين تحوّل معارف غير ديني و معارف ديني باطل شد، آن تئوري كلّي هم مخدوش مي شود. مضافاً بر اين كه قول به تحوّل همه معارف، خود قولي خلاف واقع است چنانكه قبلاً هم بدان اشاره شد.

حال كه تا حدّي نكات مربوط به اصل دوم مورد بررسي قرار گرفت، به اصل اوّل مي پردازيم كه تمامي مطالب اين فصل من بعد، مربوط به آن است. اصل اوّل (از اصول سه گانه مقالات قبض و بسط) فهم شريعت را سراپا مستفيد و مستمد از معارف بشري و متلائم با آن مي داند. سخن در اين است كه مجاري اين استفاده و تلائم كدام است. اگر مجاري فهم ديني روشن شود، طبعاً مجاري بهتر فهميدن آن نيز آشكار مي گردد. آقاي سروش در مقاله اي به مجاري فهم ديني پرداخته اند و در مقاله اي ديگر به مجاري بهتر فهميدن. از آنجا كه مطالب اين دو مقاله در اينجا تقريباً متطابق است آنها را با يكديگر تلفيق نموديم تا از تكرار احتراز شود.

از مجموع كلمات ايشان استفاده مي شود كه چهار طريق و مجراي كلّي براي استمداد فهم ديني از معارف غير

/ 180