نقش پيش فرضهاي قبول دين - معرفت دینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معرفت دینی - نسخه متنی

محمدصادق لاریجانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

باقي مي ماند و حجيّت خود را حفط مي كند. پس «ظنّي بودن علوم تجربي» كبرايي است كه در واقع بي تأثيري علوم را ثابت مي كند. «بي تأثيري» خود نوعي «تأثير» نيست تا گفته شود كه ظنّي بودن علوم تجربي فهمي خاص از متون ديني را فراهم مي آورد. ظنّي بودن علوم تجربي، فهم خاصّ حاصل از ظهورات كلام شارع را به حال خود وامي گذارد، نه آن كه در اين فهم شركت مي كند، فافهم و تدبّر.

دوّم ظنّي دانستن علوم تجربي يعني قضايان كلّي علمي (نه قضاياي جزئي) به هيچ وجه مستلزم ظنّي دانستن معرفتهاي عقلي، فلسفي و غير آن نمي شود. اين كه آقاي سروش گفته اند:

«آن معرفت شناسي كه امروزه علوم تجربي را ظنّي كرده، در اعتبار فلسفه هم ترديدهاي مهيب افكنده است و ما بعدالطبيعه را كه روزي ملكه علوم بود، از كنيزكي هم خوارتر كرده است»(16) صرفاً نوعي فتوا است! هيچ تلازمي بين ظني بودن قضاياي كلّي علمي (از باب عدم قطعي بودن استقراء) و ظني بودن قضاياي عقلي غير تجربي وجود ندارد. معلوم نيست ايشان در اينجا تاريخ نقل مي كنند يا به ادّعايي فلسفي دست يازديده اند گر چه ذيل كلامشان صريح در اين است كه ايشان خود با اين مدّعا موافقند و ظنّي بودن علوم تجربي را مستلزم از دست رفتن برهانهاي نظم و امكان و وجوب و بالاخره مستلزم تعطيل در اثبات وجود خدا مي دانند و بعد گفته اند:

«مي بينيد كه آن متاع (ظنّي بودن معارف تجربي) چندان ارزان بدست نمي آيد»!

هر انسان دقيق و متفطّني بعد از اندك تأملي مي يابد كه اين گونه كلمات جز دعاوي بي سند هيچ نيست. اين كه فيلسوف يا فلاسفه اي ظنّي بودن علوم تجربي را به قضاياي عقلي هم توسعه داده اند، هيچ دليل قابل اعتمادي بر صحت اين ملازمه نيست. شما كه چنين ادعايي را پذيرفته ايد چه دليلي بر آن داريد. اين كه چنين معرفت شناسي، «مابعدالطبيعه را از كنيزكي هم خوارتر كرده است»، كلامي است شايسته كلاس انشاء!

نه مباحث فلسفي. در مقالات مبسوط ايشان چه دليلي بر تلازم مذكور اقامه شده است؟

نقش پيش فرضهاي قبول دين

از جمله مجاري تأثير معارف بشري در فهم ديني، كه آقاي سروش برشمرده اند.

پيش فرضهاي قبول دين است. پيش فرضهاي دين شناسانه و معرفت شناسانه و جهان شناسانه كه در را به روي دين مي گشايند و نيز نوع انتظاري كه آدمي از دين دارد مهمترين و مؤثّرترين نحوه استناد فهم ديني به معارف بشري است (از نظر ايشان). در جايي گفته اند:

«سخن اين است كه هر چه پيش فرض قبول وحي است، شرط فهميدن آن هم خواهد بود. اختلاف اين پيش فرضها موجب بروز اختلافات بزرگ در آراء ديني خواهند بود. محقّقان (نه مقلّدان) بي دليل به ديني از اديان رو نمي آورند. مراحل بسيار فكري را پشت سر مي گذارند و عقايد و اصول بسيار را مبنا قرار مي دهند تا به شريعتي از شرايع ايمان آورند و لذا ديگر نمي توانند پس از رسيدن به ايمان، دست از عقايد پيشين خود كه مبناي آن ايمان بوده است بكشند. لذا فهمشان از شريعت مقبولشان را به آن مباني همواره موزون مي كنند و همين مباني اند كه اختلاف در تفاسير دين را هم به وجود مي آورند. سرّ اختلاف آراء ديني، پيچيده تر از آن است كه فقط با عواملي چون دقّت و عدم دقّت، يا هشياري و خواب آلودگي عالمان و محقّقان تعليل شود و كساني كه همه چيز را در عالم معرفت مي خواهند با روانشناسي عالمان تبيين كنند به آن كلمات و مفاهيم مبهم و فراخ و صد پهلو پناه مي برند… هيچ فهمي از دين نداريم كه مستند و مسبوق به اين پيش فرضها نباشد و از آنها قوام و جواز نگرفته باشد. اين مدّعا، مدّعايي كلّي است و ابطال پذير و كافي است كسي يك نكته از نكات شرعي و يك عبارت از متون ديني را نشان دهد، كه در افاده معني و اداي مضمون از چنان فروض و مقدماتي مدد نجسته باشد و رها از هر معلوم پيشين، اندوخته خود را بر آفتاب افكند، تا آن مدّعا ابطال قطعي گردد. درك خاصّي از جهان و انسان (كه مبتني بر مباني فلسفي و معرفت شناسي خاصّي است) آدمي را سوي خدا مي برد و به او مؤمن مي سازد… و درك خاصّي از خدا و صفات او، و انسان و توانايي ها و نيازهاي او (كه

/ 180