معرفت دینی نسخه متنی

This is a Digital Library

With over 100,000 free electronic resource in Persian, Arabic and English

معرفت دینی - نسخه متنی

محمدصادق لاریجانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

126 آنكه اگر قائل شويم لفظ «آب» براي ماهيت اجمالي آب وضع شده (به مشيريّت اوصاف ظاهرش) در اين صورت معناي لفظ «آب» نسبت به بسياري از تفصيلات ماهيت واقعي آب، بي تفاوت و مهمل است و لذا آنچه از اين تفصيلات كه از ناحيه علوم كشف شود، نسبت به معناي لفظ «آب» تحولي را باعث نمي شود به خلاف اين كه قائل شويم لفظ آب براي ماهيت تفصيلي وضع شده است، چه آنكه لازمه آن تغيير دائمي معناي آب در اثر اكتشافات جديد است و لكن چنان كه خواهيم گفت وضع لفظ براي معنايي كه آن را نمي شناسيم معقول نيست و نيز چنين معنايي قابل براي تفهيم و تفاهم نيست.

در اينجا اين نكته را نيز بايد اضافه كرد كه در مورد اصطلاحات فنّي علوم و يا بعضي الفاظ به كار گرفته شده از ناحيه صاحبان شريعت (مخترعات شرعيّه) ممكن است لفظ براي مفهوم مركّبي وضع شود كه از فهم عرف به دور باشد و لكن در اينجا نيز بالمآل بايد اين مفاهيم مركبه با الفاظ اصطلاحي، براساس مفاهيم ساده تر و الفاظ مربوط بدانها تعريف شوند.

از مجموع آنچه گفتيم نتيجه مي شود كه الفاظي مثل «آب» براي حقيقت آب آنطور كه در واقع هست، وضع نشده و الاً غالباً تفهيم و تفاهم ممكن نبود: بلكه براي اين حقيقت آنطور كه براي عموم ظاهر است (از طريق بعضي اوصاف و احوال غالب) وضع مي شود. و از اينجا روشن مي شود كه تئوريهاي علمي كه از ساختمان واقعي اشياء پرده برمي گيرند، تغييري در معاني الفاظ شايع در ميان مردم، نمي دهند، گرچه ديد ما را از جهان خارج تغيير مي دهند.

امّا تحليلي كه آقاي سروش از قضايايي مثل «امروز به خورشيد نگريستم» ارائه كرده اند، كاملاً نادرست و غير متناسب با معاني طبيعي الفاظ به كار گرفته شده در آن است. وجه نادرستي تحليل ايشان عمدتاً در فصل گذشته مطرح شد و لذا نيازي به تكرار نيست. در اينجا فقط به اين نكته اشاره مي كنم كه «نگريستم» در اين جمله فعلي است كه به متكلّم برمي گردد و معلوم نيست براساس چه ضابطه اي، ايشان آن را به معناي «پرتوهايي از خورشيد به چشمم تابيد» معنا كرده اند. همانگونه كه در طي اين نقد روشن شده است، اينگونه مسامحات در تحليلات ايشان زياد به چشم مي خورد، مسامحاتي كه در تدقيقات فلسفي جدّاً بايد از آنها احتراز كرد.

حال مي رسيم به نكات پاياني كلمات ايشان: يعني اينكه معاني چون جامه هايي بر تن عبارات پوشانده مي شوند در عين اين كه عبارات هر معنايي را بر نمي تابند و نيز اينكه معاني از تئوريها تبعيّت مي كنند و چون تئوريها دگرگون شوند، معاني هم دگرگون مي شوند (در عين ثبات الفاظ).

سؤال اين است كه آيا معاني، آن طور كه آقاي سروش مي گويند چون جامه هايي بر تن عبارات پوشانده مي شوند و يا اينكه معاني از لوازم و تبعات الفاظند (بعد از حصول وضع و ارتباط بين الفاظ و معاني). به گمان من نظر دوّم، صحيح است. امّا قبل از استدلال بر آن، بايد ديد چه فرقي با نظريه اوّل دارد و تأكيد آقاي سروش بر اين كه معاني چون جامه هايي بر قامت عبارات پوشانده مي شوند، چه ثمره اي دارد؟ از مجموع آنچه كه ايشان در اين رابطه نگاشته اند، برمي آيد كه غرض ايشان از جمله فوق، اين است كه معاني الفاظ نسبي اند، نسبي به لحاظ معلومات و اندوخته هاي ذهن سامع و خواننده. اينطور نيست كه معاني همچون تابعي از رابطه لفظ و معني (يا به تعبير ديگر انس لفظ با معني) به ذهن مخاطب درآيد، بلكه معنا دراثر فعل و انفعالات ذهني مخاطب بر روي عبارات و الفاظ، بر آن پوشانده مي شود. و لذا تئوريهاي علمي و فلسفي مدخليّتي عمده در «معنا دهي » به عبارات دارند. در حالي كه نظريّه دوم معناي عبارات را تابع انس آنها با الفاظ كه خود ناشي از وضع است (يا كثرت استعمال) مي دانست.

همانطور كه گفتم، نظريه آقاي سروش را در اين باب كلاً نادرست مي دانم و في الواقع معتقدم كه حصول معاني در ذهن ما (مخاطبين) ناشي از انس آنها با الفاظ كه خود ناشي از وضع يا كثرت استعمال است، مي باشد.

استدلال بر اين مطلب را از اين كلام آقاي سروش، شروع مي كنيم كه گفته اند عبارات هر معنايي را بر نمي

/ 180