اصطلاح «معرفت ديني - معرفت دینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معرفت دینی - نسخه متنی

محمدصادق لاریجانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شوند و از ابهام گويي پرهيز شود، تا حدّ زيادي نزاع برخواهد خواست و بالمآل روشن مي شود كه اين نظريّه يا مفيد هيچ امر نو و بلكه قابل توجّهي نيست و يا چنان مدعاي بزرگي است كه از هيچ حقّانيت و دليلي برخوردار نيست.

نظريه قبض و بسط متضمّن سه ركن است:(1) الف ـ توصيف: خبر از تحوّل و تكامل انديشه ديني ب ـ تبيين: بازگويي سرّ تحول مذكور: ترابط كلي معلومات ج ـ توصيه: ترغيب به كمال بخشيدن به معرفت ديني از طريق فراگرفتن ساير علوم.

در بندهاي آتي، راجع به اين اركان كه موضوع بحث ما است، به تأمل مي پردازيم تا تصويري صحيح و روشن از محلّ نزاع بيابيم و ادله را به جاي خود بنشانيم و از هر چيز به هر چيز استدلال نكنيم. سپس در فصول ديگر به ادلّه اي كه نويسنده محترم مقالات در اثبات مدعاي خويش به كار گرفته اند، نظري مي افكنيم و به ارزيابي آنها مي پردازيم.

اصطلاح «معرفت ديني

مراد مقالات قبض و بسط از «معرفت ديني» خصوص معرفتهاي حاصل از كتاب و سنّت است و فهم ديني نيز يعني فهم حاصل از كتاب و سنّت:

«معرفت ديني در تعريف ما، عين تفسير شريعت است و معانيي است كه از فهم كلام باري و اقوال پيشوايان دين حاصل مي گردد. همين و بس…»(2) گمان مي كنم اين اصطلاح، چندان مناسب و متين نيست. منحصر ساختن فهم ديني و معرفت ديني در خصوص آنچه كه از كتاب و سنت فهميده مي شود هيچ دليلي ندارد. به چه وجهي مي توان تصديقات مستقل عقلي از امور ديني مربوط به مبدأ و معاد را از حيطه معرفت ديني خارج ساخت و به چه انگيزه اي اين انحصار صورت گرفته است، با اين كه در بسياري از اركان بحث با معرفتهاي ديني حاصل از كتاب و سنت همسان است.

در عين حال تا آنجا كه به خاطر دارم در سراسر مقالاتي كه در ردّ نظريه ايشان نگاشته ام اين اصطلاح را حفظ كرده و بحث را منحصراً در فهم «كتاب و سنت» متمركز ساخته ام. در اين كتاب هم بر همين منوال سير خواهيم كرد تا در موضوع بحث اختلافي نيفتد ـ گرچه با انحصار مذكور موافق نيستم.

از اينجا روشن مي شود تصوّري كه بعضي از منتقدين ما، از معرفت ديني ارائه كرده اند چه مقدار از دائره مباحث قبض و بسط به دور است، گفته اند:

«جوهر فكر ديني به قول مرحوم اقبال آن عاليترين آگاهي آدمي است كه روابط چند جانبه خود را با خدا و جهان در آن فهم مي كند و به همين دليل هم فكر ديني تيول قوم و صنف خاصّي نيست.»(3) چنين اصطلاحي در «فكر ديني» اگر متانتي هم داشته باشد، ربطي به مراد آقاي سروش كه محل كلام است، ندارد و فقط نوعي انحراف از محلّ بحث است. بنابراين تأكيد من در اين مباحث بر اين است كه از دايره «اصطلاح» مورد بحث خارج نشويم و بي دليل موضوع بحث و ادله آن و را مشوّه نسازيم . در عين حال نبايد توهّم كرد كه معرفت ديني به معناي مورد بحث منحصر در فقه و تفسير است. متون شريعت همه در يك سطح نيستند. ممكن است مفاد آيه اي از قرآن، متضمّن نكته اي اصولي باشد، چنان كه در آيه نبأ و آيه حذر ادّعا شده است. چه آن كه بحثهاي دقيق و فراواني پيرامون آن صورت گرفته تا نشان دهند كه اين دو آيه شريفه دلالت بر حجّيت خبر واحد مي كند. به صحت و سقم اين استدلالها كاري نداريم، غرض اين است كه نبايد توهم شود چون اصول مقدمه فقه است پس جزء معرفت ديني نيست. اين گمان واهي از آنجا حاصل آمده است كه فقط فقه و تفسير مربوط به تفسير شريعتند و از اين غفلت شده است كه متون شريعت در سطح واحدي نيست: شريعت هم نسبت به افعال مكلفين حكم دارد (كه مربوط به فقه مي شود) و هم نسبت به كيفيت تحصيل معرفتهاي ديني

/ 180