معناي واقعي عبارت و مراد متكلّم - معرفت دینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معرفت دینی - نسخه متنی

محمدصادق لاریجانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اين كه قائلند معناي الفاظ در نزد اقوام مختلف و اعصار مختلف مختلف است و سرّ آن را در اين مي دانند كه معاني الفاظ متضمّن اطلاعاتي است كه ما از جهان خارج دريافته ايم، روشن نساخته اند كه واضع (شخص يا اشخاص، به نحو تعييني يا تعيّني) لفظ را براي چه معنايي وضع كرده، كه چنين توسعه اي در معنا را ميسر ساخته است.

ايشان گفته اند:

«حقيقت اين است كه در همه اين موارد، اشاره ما به معاني، اشاره اي تئوريك است. يعني زمين براي ما مجسمه آن چيزهايي است كه درباره او مي دانيم. آدمي هم. خورشيد هم، زمان و مكان هم و اگر زمين شناسي و انسان شناسي و خورشيد شناسي و فلسفه ما عوض شود، زمين مجسمه اوصاف ديگري خواهد بود… يعني معاني اين الفاظ عوض خواهند شد. و ذهن آدميان هيچگاه خالي از تئوريهايي درباره اشياء نيست. گاه خام و گاه پرورده. لكن رفتن از يك تئوري به تئوري ديگر است كه اين مسبوقيّت معنا به تئوري را آشكار مي كند.»(7) همانطور كه قبلاً به تفصيل آورده ايم، اين نظريه كه همه معلومات ما در مورد شيءاي مثل زمين داخل در معناي لفظ آن (يعني «زمين») است، متضمّن خطايي فاحش است. و علاوه بر اشكالات متعدد ديگر، به اين اشكال اشاره كرديم كه لازمه اين نظريه اين است كه هر قضيه اي كه موضوع آن زمين و محمولش وصف و خبري راجع به زمين باشد، قضيه اي ضروري و توتولوژي باشد.

اكنون به اين جنبه از بحث و اشكالات آن كاري نداريم. فعلاً سخن از عمل واضع است. سؤال اين است كه آن معنايي از «زمين» كه لفظ مذكور براي آن وضع شده كدام است كه اين همه قابليت انعطاف در آن هست. و اين تغيير را چگونه با وضع واضع يا واضعين مربوط مي كنيم. اين سؤال است كه آقاي سروش در اطراف آن مطلبي نپرداخته اند، در حالي كه از اهميّت بسزايي برخوردار است. واضح است كه دلالت الفاظ بر معاني خود به خود صورت نمي گيرد و لفظ در معنايي كه براي آن وضع شده ظهور مي يابد (بدون قرينه). بنابراين بر ايشان است كه روشن كنند اين تغيير معنا چگونه ميسر شده؟ آيا وضعي ديگر صورت گرفته يا همان وضع اوّل به گونه اي است كه بر هر دو معنا قابل انعطاف است و چگونه؟

معناي واقعي عبارت و مراد متكلّم

در مقاله اخير از مجموعه مقالات قبض و بسط، اين بحث مطرح شده است كه آيا مي توان مراد يك متكلّم را بهتر از خود او فهميد و به عبارت ديگر آيا معني يك عبارت را مي توان بهتر از گوينده آن دانست. و آيا مي توان گفت كه در عين ثبات مراد متكلم، معناي كلام تحوّل مي پذيرد؟ پاسخ اين پرسشها، از نظر مقالات قبض و بسط، مثبت است و آن را چنين برهاني مي كند:

«بلي اگر معنا مسبوق و مصبوغ به تئوري باشد، و اگر تئوريها تدريجاً بهتر و عميق تر و واقع نماتر گردند، درك ما هم از جمله اي واحد عميق تر و بهتر خواهد شد. يعني از يك طرف با نزديك تر شدن به دنياي متكلم، مراد او را بهتر درك مي كنيم و از طرف ديگر با نزديك تر شدن به دنياي واقعي، مراد او را از خود او بهتر درك خواهيم كرد يعني به معني واقعي كلام او نزديك تر خواهيم شد. (پوشيده نيست كه ما در اينجا بين معناي عبارت و مراد متكلم از آن عبارت فرق مي نهيم يكي را منوط به كشف دنياي متكلّم و ديگري را منوط به كشف دنياي واقعي مي دانيم چرا كه عبارات از پيش خود معنا دارند و متكلمان عبارات معنادار را براي اظهار مراد خود استخدام مي كنند و گاه كامياب مي شوند و گاه ناكام مي مانند.) اين حكم در عموم عبارات از عاميانه ترين تا عالمانه ترين آنها جاري است.

وقتي سعدي مي گويد:

برگ درختان سبز در نظر هوشيار

/ 180