بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
شاگردان و مريدانش در شمال هند مى جنگيد , شهيد شده بود .
مسئله جهاد
اين مجاهدان با ايمان , با وجود كمى نفراتشان , همواره در سر راه استعمار , خارى دامنگير به شمار مى آمدند . انگليسيها نيز كاملا به اين نكته واقف بوده و حتى آنان را بسى بزرگتر و نيرومندتر از آنچه بودند به حساب مى آوردند و بيم آن داشتند كه در آينده قوى تر شده و يكباره به حكومت و نفوذ بريتانيا در هند پايان دهند . مهمترين مسئله اى كه اين فكر را در ذهن انگليسيان تقويت كرده و موجب بيم و هراس آنان مى شد , مسئله جهاد و مجاهدين بود و لذا در صدد بودند كه فكر جهاد را از ميان مسلمانان به كلى برافكنده و آن را عملى بيهوده و بى اثر و احيانا مضر جلوه دهند , بدين منظور با مراجعه به بعضى از علماى دست نشانده خود , سؤال و([ استفتائى]) بدين مضمون تنظيم كردند : ([ آيا جهاد در هندوستان جائز است يا نه ؟]) . و از آنان پاسخ گرفتند كه : ([ جهاد , در صورت عدم توازن ميان نيروى مسلمانها و نيروى استعمارگر , كارى بيهوده و مايه اتلاف جان و مال است و تا وقتى كه دشمنان از اقامه نماز و اداى فرائض جلوگيرى نكرده اند , مملكت نبايد محيط جنگ و آشوب گردد]) . . . ضمنا مى خواستند به وسيله اين فتوى , اثر فتواى ديگرى را كه بيش از نيم قرن قبل از اين تاريخ نخستين بار از طرف شاه عبدالعزيز دهلوى