نگاهی کوتاه بر زندگی، آثار و مبارزات آیت اله العظمی خوئی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نگاهی کوتاه بر زندگی، آثار و مبارزات آیت اله العظمی خوئی - نسخه متنی

سیدهادی خسرو شاهی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نگاهي کوتاه بر زندگي و آثار و مبارزات آيت الله العظمي خوئي(قده)

تاريخ فرهنگ معاصر ـ سال دوم، شماره پنجم، پائيز 1371

سيد هادي خسروشاهي

تقارن انتشار اين شماره از فصلنامه: «تاريخ و فرهنگ معاصر» با رحلت شهادت گون مرجع عاليقدر معاصر، آية الله العظمي سيد ابوالقاسم خوئي(قدس سره) ما را بر آن داشت که علاوه بر ترجمه نوشتاري که بقلم خود معظم له مي باشد ـ و در اول اين فصل آمده است ـ به شرح و بسط بخشي از تاريخ حيات وي بپردازيم و سپس به همين تناسب، به گوشه اي از مبارزات سياسي ايشان، عليه رژيم هاي طاغوتي در ايران و عراق، همراه با اسناد، اشاره اي داشته باشيم... در اين شماره قسمت اول بحث را مي خوانيد:

آيت الله العظمي آقاي سيد ابوالقاسم موسوي خوئي در نيمه ماه رجب 1317 هـ ق در شهر خوي ـ در آذربايجان غربي ـ در يک خانه علم و تقوا، فضيلت و روحاني به دنيا آمد. پدر بزرگوارش مرحوم آيت الله آقا سيد اکبر خوئي از علماي برجسته و از شاگردان مرحوم آيت الله مامقاني در نجف بود که پس از فراغت از تحصيل به زادگاه خود بازگشته و به ارشاد مردم و تبيلغ دين اشتغال داشت، ولي پس از آغاز حرکت مشروطيت زادگاه خود را به عزم سکونت در نجف ترک گفت و پس از دو سال آيت الله خوئي به همراه برادر خود در نجف به پدر پيوست و در آنجا اقامت گزيد.

آيت الله خوئي به هنگام ورود به نجف سيزده سال بيشتر نداشت و در مدت کوتاهي آموزش ادبيات عرب و منطق و سطوح عالي را به پايان رساند و در حدود بيست سالگي شايستگي آن را يافت که در درس خارج استاد بزرگ حوزه نجف يعني مرحوم آيت الله شيخ الشريعه اصفهاني، حاضر شود و بهمين دليل وي را در سال 1338 هجري قمري، در جرگ شاگردان آن مرد بزرگ مي بينيم.

آيت الله خوئي از اساتيد و مشايخ بزرگ خود در فقه و اصول در کتاب«معجم رجال الحديث» ـ که ترجمه کامل آن در صفحات پيشين گذشت ـ چنين ياد مي کند:

من در نزد اساتيد و مشايخ زيادي علم و دانش فرا گرفته ام ولي در ميان آنها پنج نفر را نام مي برم که عبارتند از:

1ـ آيت الله شيخ فتح الله معروف به شيخ الشريعه اصفهاني(متوفي 1338 هـ ق).

2ـ آيت الله شيخ مهدي مازندراني.

3ـ آيت الله شيخ ضياء الدين عراقي(1289 ـ 1361).

4ـ آيت الله شيخ محمد حسين اصفهاني معروف به کمپاني(1296 ـ 1361).

5ـ آيت الله شيخ محمد حسين نائيني (1273 ـ 1355).

من از دو استاد اخير بيش از همه استفاده کرده ام. نه تنها در درس آن دو حاضر ميشدم بلکه درس آنان را براي ديگران تقرير مي نمودم و در جلسه تقرير، گروهي از فضلا شرکت مي کردند. مرحوم نائيني آخرين استاد من است که تا آخر عمر ملازم محضر او بودم و از وي اجازه روايت نيز دريافت کرده ام. او به من اجازه داد که کتب اربعه را از ايشان نقل کنم که ايشان نيز از شيخ خود محدث نوري(1254 ـ 1320) و او از شيخ انصاري نقل مي کرده اند و طريق شيخ انصاري در نقل روايات واضح است.

ديگر اساتيد

علاوه بر اساتيد و مشايخ در فقه و اصول، آية الله خوئي در نزد مشايخ و اساتيد ديگري به تلمذ علوم و فنون ديگر اسلامي پرداخته است که به نام چند نفر از آنها اشاره مي کنيم:

1ـ آية الله شيخ محمد جواد بلاغي(1282 ـ 1352 ه) وي استاد علم کلام عقايد و تفسير بود و در عصر خود در حوزه نجف اشرف بي نظير بحساب مي آمد. آثار علمي ايشان در پاسخ مسيحيان و ما ديگرايان همچنان مورد استفاده اهل تحقيق است و مرحوم آية الله خوئى در علم کلام و عقايد و تفسير، از شاگردان برجسته اين استاد بزرگ بشمار ميروند.

2ـ آية الله سيد ابوتراب خوانساري. وي در علم رجال و درايه تبحر خاصي داشت و در حوزه علميه نجف، طليعه دار اين علم بشمار مي رفت و يکي از اساتيد مرحوم آية الله خوئي در اين رشته از علوم اسلامي است.

3ـ آية الله سيد ابوالقاسم خوانساري که رياضي دان عصر خود بود و در رياضيات عالي، استاد آية الله خوئي محسوب مي شود.

4ـ آية الله سيد حسين بادکوبه اي که استاد بلامنازع فلسفه و عرفان در نجف اشرف بود و آية الله خوئي دو رشته مزبور را در نزد وي آموخته است.

5ـ آية الله سيد علي قاضي، عارف و سالک عصر، که شاگردان ممتازي را پرورش داد و بي شک نقش عمده و اساسي در مراحل سير و سلوک آية الله خوئي بعهده داشت...

... در اينجا بايد گفت که آية الله خوئي وقتي وارد نجف اشرف شد در واقع يک نوجوان 14 ساله بود که به خواندن مقدمات و سطوح پرداخت ولي از همان آغاز، نبوغ و ذکاوت در سيماي وي آشکار بود و در محافل علمي حوزه، اين نوجوان بعنوان يک طلبه فاضل، خوش فهم، تلاشگر و کوشا، جلوه نمود و به حسن شهرت و فوق العاده بودن، معروف شد. به نوشته استاد سبحاني: او از سه قوه و استعداد روحي فوق العاده برخوردار بود که کمتر اين سه قوه در يکفرد جمع مي شوند:

1ـ فهم و هوش و دريافتن مطالب به صورت صحيح.

2ـ حفظ و ضبط مطالب بدون آنکه با مرور زمان فراموش شود.

3ـ تصرف و موشکافي در مطالب و در نتيجه: نوآوري.

مرحوم آيت الله خوئى از دوران جواني به نبوغ و استعداد فوق العاده و حفظ و ضبط و تصرف ابتکار و نوآوري معروف بود و همين سه عامل بود که در سنين سي سالگي او را جزء مدرسان«خارج» ساخت تا آنجا که شاگردان آن مرحوم مي گويند: وي از سال 1350 هـ ق بحث خارج را آغاز نمود که در آن گروهي از فضلا شرکت مي کردند. و اين حکايت از اين دارد که آن مرحوم چه اندازه جودت فهم و استعداد عالي داشته و چه قدر در تحصيل علم و دانش ساعي و کوشا بوده که توانسته است در جواني به درجه رفيع اجتهاد مطلق نايل شود و بر عاليترين کرسي تدريس حوزه علميه نجف، تکيه بزند.

بي مناسبت نيست در اينجا اشاره شود که دوران تحصيل آية الله خوئي، همراه با رفاه و آسايش و تأمين وسائل زندگي مختصر مادي طلبگي نبوده بلکه ايشان، مانند ديگر طلاب و محصلين حوزه هاي علميه، و مراجع عظام، دوران طلبگي و تحصيل را با سختي و عسرت گذرانيده و حتي با قبول«نماز استيجاري» و يا انجام«زيارت نيابتي» هزينه تحصيل و زندگي خود را تأمين ميکرده است.

در ميان اسناد خانوادگي ما، سندي از هفتاد و دو سال پيش ـ يعني در همان اوج شکوفائي تحصيل و تدريس و اجتهاد آية الله خوئي ـ وجود دارد که نشان مي دهد که ايشان با قبول انجام زيارت، بخشي از هزينه تحصيل خود را تأمين مي کرده است... قبوض موجود از مرحوم آية الله ممقاني و سپس از طلاب فاضل آن دوران، نشان مي دهد که عليرغم ادعاهاي دشمنان يا معاندان، تحصيل علوم اسلامي هيچگاه با رفاه و منظورهاي مادي و دنيوي همراه نبوده است...

بهر حال: آية الله خوئي از همان زمان جواني کرسي تدريس خارج را در حوزه علميه نجف در اختيار داشت و تا اين اواخر هم، عليرغم اشتغالات مرجعيت، همچنان کار اصلي او تدريس، تأليف و تربيت شاگردان برجسته در علوم اسلامي، بوده است.

ويژگيها و آثار علمي

هر مرجعي در زندگي خويش ويژگيهائي دارد و اين مرجع عاليقدر، علاقه بيشتري به تدريس و تأليف و تربيت استاد و فقيه داشته است، از اين جهت مي بينيم که در اين مدت 70 سال(1340 ـ 1410 هـ ق) که قدرت و توانائي تدريس داشت، صدها مجتهد مطلق و استاد ارزنده که هر يک مي تواند حوزه فقهي شيعه را اداره نمايد، در حوزه خود پرورش داد و هم اکنون عده اي از آنان در نجف و بلاد عراق و ايران و لبنان و پاکستان و کشورهاي ديگر عهده دار وظائف سنگين هستند و برخي از آنان چون شهيد آيت الله سيد محمد باقر صدر به درجه رفيع شهادت نايل آمدند و غالب آنان دروس استاد خويش را به رشته تحرير در آورده اند که شرايط حاکم بر عراق اجازه طبع اغلب آنها را نداده است. اما در عين حال، در قلمرو«اصول» و «فقه» از اين استاد بزرگ آثار زيادي چه به قلم خويش و چه به قلم شاگردانش منتشر شده که بدون اغراق بايد گفت که در تاريخ مرجعيت شيعه بي نظير است.

آية الله خامنه اي، مقام محترم رهبري، در اشاره به اين ويژگي مرحوم آية الله خوئي مي گويند:

«بايد ياد نيکي از عالم بزرگوار و مرجع عظيم الشأني که اخيراً رحلت کردند يعني مرحوم آيت الله العظمي آقاي خوئي بکنيم، ما به ايشان نه از ديد يک مرجع، بلکه از ديد يک محقق، مؤلّف و مدرس موفق نگاه مي کنيم. آنچه که درباره اين بزرگوار و امثال ايشان غالباً بعد از وفات صحبت مي شود، جنبه هاي مربوط به مرجعيت اين بزرگواران است، در حالي که آنچه در زندگي اين افراد و شخصيتهاي برجسته، اهم است خصوصياتي است که مستقيماً به مرجعيت آنها، مربوط نيست بلکه مي شود گفت مرجعيت آنها ناشي از آن خصوصيات است و آن همان جنب علمي، تحقيقي تدريسي و کار موفق و پيگير آنان در اين زمينه است. اگر شما به زندگي اين بزرگوار نگاه کنيد مي بينيد حداقل در سه رشته علمي و درس مهم، داراي فرآورده هاي تحقيقي هستند که يکي فقه، ديگري اصول و سومي رجال است. اين همه کتابهاي فقهي و اصولي که شاگردان ايشان نوشته اند، همه از کلمات ايشان است و شما به اينها اضافه کنيد آنچه را که از قلم خود ايشان مستقيماً صادر شده است. کتاب بزرگ کم نظير رجالي ايشان که ظاهراً آن را در سالهاي اواخر عمرشان نوشته اند ـ چون ذکر مي کنند که من اين کتاب را با اشتغال زياد و در دوران پيري مي نويسم ـ يک فرآورده علمي عظيم است. حال شما ببينيد يک عالمي که اين مقدار فرآورده علمي دارد چقدر مي تواند تأثير در حوزه هاي علمي نه فقط در زمان خود، بلکه حتي بعد از زمان خود بگذارد.»

اينک، ما در اين فرصت کوتاه، به بررسي اجمالي بخشي از آثار گرانبها، تقريرات و تأليفات ارزشمند اين مرجع بزرگوار مي پردازيم:

1ـ التنقيح: تقرير استاد، شيخ علي غروي تبريزي، از دروس آية الله خوئي است که تا کنون 9 جلد از آن ـ در مباحث اجتهاد، تقليد، طهارت و صلاة ـ به طبع رسيده است.

2ـ مستند العروة الوثقى: نگارش استاد حاج شيخ مرتضي بروجردي.

اين کتاب نيز تقريرات استاد اعظم آيت الله خوئي به موازات کتاب«التنقيح» است، ولي چون مباحث مربوط به اجتهاد و تقليد و طهارت در کتاب«التنقيح» آمده است، وي انتشار تقريرات خود را از کتاب«صلاة» آغاز نموده و تاکنون 5 جلد آن را منتشر ساخته و همچنين مباحث مربوط به«صوم» را در دو جلد و «اجاره» را در يک جلد منتشر کرده است.

3ـ معتمد العروة الوثقى: نگارش استاد سيد رضا خلخالي.

اين عالم بزرگوار که هم اکنون در زندان بعثيها به سر مي برد، مباحث استاد خود را در رابطه با مسائل«حج» در 5 مجلد منتشر نموده است.

4ـ مبانى العروة الوثقى: از فرزند دانشمند آن فقيد سعيد آقا سيد محمد تقي است که درسهاي فقهي والد خود را درباره«نکاح»، «مساقات»، «مضاربه»، «مزارعه»، «غصب» و... در چهار جلد به نام فوق، منتشر ساخته است.

5ـ فقه الشيعه: از سيد مهدي خلخالي، اين مرد دانشمند نيز تقريرات درس استاد خود را در مباحث مربوط به«اجتهاد و تقليد و طهارت» و... در 5 جلد منتشر ساخته است.

6ـ منهاج الصالحين: يک دوره متن فقهي است که به قلم خود حضرت آيه الله خوئي است و تاکنون چندين بار در دو مجلد، به زيور طبع آراسته شده است.

7ـ تكملة المنهاج: اين کتاب حاوي مسائلي است که در منهاج الصالحين نيامده است.

8ـ مباني التكملة: در اين کتاب، مسائل« تكملة المنهاج» به صورت استدلالي مطرح شده و قسمتي از احکام مربوط به«حدود و ديات و قضا و شهادات» که متن آنها در منهاج الصالحين نيست، نقل شده است.

9ـ حاشية العروة الوثقى: در اين کتاب حواشي معظم له، به طور مستقل با متن عروة الوثقى، چاپ شده است.

10ـ مصباح الفقاهه: در احکام مکاسب وبيع و خيارات، نگارش استاد شيخ محمد علي توحيدي در 7 جلد که تاکنون سه جلد آن چاپ شده است ـ مرحوم توحيدي در ماه مبارک رمضان 1395 هـ در قم به رحمت حق پيوست ـ

11ـ فقه العترة: در دو جلد

12ـ تحرير العروة.

13ـ محاضرات فى الفقه الجعفرى: در دو جلد

14ـ الدرر الغوالى فى فروع العلم الاجمالى: نگارش حاج آقا رضا لطفي که در سال 1368 در تهران به طبع رسيده است.

15ـ الرأي السديد في الاجتهاد و التقليد.

16ـ رسالة فى تحقيق الكر.

17ـ رسالة فى حكم اوانى الذهب.

البته ما در اينجا، تنها به بخشي از کتب فقهي که به قلم خود استاد بزرگ يا به خامه اصحاب درس ايشان تحرير يافته، اشاره کرديم و يک نظر کوتاه بر اين فهرست، ما را با عظمت خدمت و شدت علاقه ايشان به فقه و تربيت فقيه، آشنا مي سازد. مجلدات چاپ شده از آثار ايشان بالغ بر 50 جلد مي باشد و اگر ما فهرست کتابهائي را که پيرامون فقه به قلم خود اين فقيه نوشته شده يا به وسيله شاگردان او نگارش يافته اما تاکنون به زيور طبع آراسته نشده، بر اين رقم بيفزايم، فکر و انديشه از عظمت کار او به شگفت در خواهد آمد!

...البته در قلمرو مسائل فقهي بالغ بر 50 اثر از آن مرجع بزرگ منتشر شده است ولي در مباحث اصول نيز آثار زيادي از آن استاد بزرگ به يادگار مانده است.... و آن بزرگوار در علم اصول نادره دوران بود. اسامي بعضي از آن آثار به قرار ذيل است:

1ـ اجود التقريرات، در دو جلد، مرحوم آيت الله خويي در اين کتاب دروس استاد خويش مرحوم علامه نائيني را در علم اصول به رشته تحرير در آورده و هر دو جلد آن به نظر استاد رسيده و در بيروت چاپ شده است و اخيراً جلد اول آن با يک رشته تعليقات از مؤلف، در تهران تجديد چاپ گرديده است.

2ـ محاضرات في اصول الفقه، نگارش شيخ محمد اسحاق فياض. اين کتاب يک دوره تقريرات درس اصول استاد فقيد است که تاکنون تنها از آن 5 جلد انتشار يافته است و مسائل عقلي علم اصول به صورت مخطوط باقي است.

3ـ مصباح الاصول، نگارش سيد سرور بهسودي که مباحث عقلي را در سه جلد منتشر نموده است.(از سرنوشت مؤلف اين کتاب مدتي است خبري نيست گويا به وسيل دژخيمان نظام پيشين افغانستان به شهادت رسيده است)؟

4ـ مباني الاستنباط، در 4جلد، حاوي مباحث عقلي، نگارش و تقرير استاد حاج سيد ابوالقاسم کوکبي تبريزي است.

5ـ مصابيح الاصول در يک مجلد، نگارش سيد علاء الدين بحرالعلوم است که قسمتي از مباحث الفاظ در آن آمده است و اجزاء ديگر آن به صورت خطي باقي است.

6ـ دراسات في الاصول العمليه، در يک جلد، تأليف سيد علي شاهرودي.

7ـ جواهر الاصول، در يک جلد.

آيت الله فقيد در معجم الرجال الحديث از اين دو کتاب نام برده است.

تا اينجا ما با بخشي از آثار به جا مانده از آن استاد بزرگ در علم اصول آشنا شديم، و هرگاه اسامي آنچه که از خود آن فقيد يا از شاگردانش نگارش يافته و منتشر نشده است بر آن بيفزاييم، عظمت کار ايشان در بسط اين علم بيشتر جلوه مي کند.

آثار ديگر

1ـ البيان في تفسير القرآن و: نفحات الاعجاز

در تاريخ مرجعيت شيعه، افراد معدودي را مي بينيم که در عين تبحر در فقه و اصول، در ديگر فنون اسلامي نيز متخصص بوده اند مثلاً شيخ بزرگوار شيعه مرحوم مفيد، در حالي که فقه شيعه را به صورت جالب تنظيم کرد و پايه هاي آن را از نظر اجتهاد استوار ساخت، در قلمرو کلام متکلمي بي نظير و در ميدان حديث، محدث ماهر و در عرصه تاريخ، مورخ توانائي است و کتابهاي او در رشته هاي مختلف نشانه نبوغ و جامعيت اوست و در عين حال، زعامت شيعه را برعهده داشت.

اين نمونه از مراجع، در تاريخ شيعه کم نبوده اند و نمونه هاي ديگري به چشم مي خورند. در عصر ما حضرت آيت الله العظمي آقاي خويي، در حالي که متخصص فقه و اصول بود و متجاوز از نيم قرن کرسي تدريس اين دو رشته را در حوزه نجف در اختيار داشت، از ديگر علوم و فنون نيز غفلت نورزيده و داراي اطلاعات وسيع و جامعي بود. در دوران جواني ايشان که تبليغات مسيحيان بر ضد اسلام و قرآن در کشورهاي عربي در حال افزايش بود کتابي به نام«نفحات الاعجاز» نوشته و از حريم قرآن با قاطعيت کامل، دفاع نموده اند.

مرحوم آية الله خوئي روزگاري احساس کرد که حوزه نجف، به صورت دانشکده فقه و اصول درآمده و ساير رشته هاي علوم به خصوص علوم قرآني و مسائل تفسيري مورد توجه طلاب و فضلا قرار نمي گيرد. بدين جهت در سال 1370 هجري قمري درسي به عنوان تفسير و علوم قرآن داير نمود که نخستين اثر آن کتاب«البيان في تفسير القرآن» است که بطور مکرر چاپ شده و منتشر گرديده است. اين اثر گرانبهاي استاد، يکي از مصادر علاقمندان علوم قرآني و تفسير است و به حق شايسته بود استاد فقيد اين تأليف را تا آخر قرآن ادامه دهد. در اين جلد هر چند مقدمات علوم قرآن به صورت وسيع مورد بررسي قرار گرفته ولي از تفسير قرآن تنها به تفسير سوره مبارکه حمد اکتفاء شده است و از نظر علوم قرآني در چهار موضوع تحقيق شايان توجهي انجام يافته است:

الف ـ بخش اعجاز قرآن از ديدگاههاي مختلف که در نوع خود، کار ابتکاري بوده است و هر چند بخشي از آنها را استاد وي شيخ محمد جواد بلاغي(1282 ـ 1352) در کتاب ارزشمند«آلاء الرحمن» آورده است، ولي شاگرد با فضيلتش بسياري از آنها را پرورانده و در بخش نوآوريهاي زيبائي دارد.

ب ـ مسأله تحريف قرآن! که دشمنان آن را به شيعه نسبت داده اند، استاد از نظر تاريخ جمع آوري قرآن، به اين حقيقت رسيده است که در قرآن به هيچ نحو کاستي و فزوني رخ نداده و نمي توانست رخ دهد و به شبهاتي که در اين باره معاندان و کوته فکران مطرح مي کنند، به خوبي پاسخ داده و سرانجام ثابت نموده است که قرآن در زمان خود پيامبر اکرم جمع آوري شده است.

ج ـ مسأله ناسخ و منسوخ... افراط گران در قرآن به نسخ فراوان قائل شده و از اين طريق از عظمت آن کاسته اند، استاد با تبحري که در مسائل تفسيري و فقهي دارند 36 آيه را که در آنها ادعاي نسخ شده، مطرح کرده و ثابت نموده اند که نسخ در آنها راه نيافته است.

دـ مسأله قراءات سبع که توجه بسياري از قاريان قرآن را به خود مشغول ساخته و به جاي امعان نظر و دقت در قرآن به فراگيري اختلاف قراءات پرداخته اند، معظم له ثابت نموده که قراءات سبع، فاقد سند معتبر مي باشد.

با توجه به چنين بحثهاي ابتکاري، شايسته بود که حضرت استاد، همين کار علمي را ولو به وسيله شاگردان خود به گونه اي استمرار مي بخشيد و خود نيز البته به آن علاقه وافر داشت ولي حوادث روزگار اجازه اتمام کار را نداد و خود آن مرحوم نيز از توقف اين کار، اظهار تأسف کرده و مي گويد:«... الي ان حالت ظروف قاسيه دون ما کنت ارغب فيه من اتمام و کم کنت اوُدّ انتشار هذا الدرس و تطويره»

2ـ معجم رجال الحديث

علم رجال، ـ يعني شناسائي راويان حديث از نظر وثاقت و اتقان روايت ـ اين علم يکي از ارکان اجتهاد است و از زمان ائمه اطهار مورد توجه ياران آنان بوده و کتابهائي در اين باره تأليف کرده اند. حسن بن محبوب(150 ـ 224 هـ ق) که از اصحاب امام کاظم(ع) و امام رضا(ع) بود کتابي به نام«المشيخه» نوشته و در اختيار محدثان آن عصر قرار داده است و اين علم پيوسته از زمان امامان تابه امروز راه تکامل خود را پيموده و طبق نقل محقق خبير مرحوم شيخ آقا بزرگ طهراني در کتاب«مصطفي المقال» قريب(500) اثر رجالي به صورتهاي مختلف از طرف علماي شيعه نوشته شده است.

دانشمندان رجالي در تنظيم مطالب اين علم، يکي از دو راه را پيموده اند:

1ـ نگارش اسامي رُوات به صورت الفبائي. در اين روش فقط انسان راويان و خصوصيات آنها را مي شناسد ولي طبقه او در حديث به روشني شناخته نمي شود.

2ـ نگارش رجال به صورت طبقات، در اين روش، رجال به صورت طبقات نوشته مي شوند، يعني هر نسل از راويان به عنوان يک طبقه، مورد بررسي قرار مي گيرد.

مرحوم آيت الله خوئي کتاب «معجم رجال الحديث» را در 23 جلد منتشر ساخته و تا کنون دوبار به زيور طبع آراسته شده است و اساس آن را طبقات تشکيل مي دهد. او هر چند از روش شيخ طوسي که امام هر عصر را محور طبقه قرار داده، پيروي نکرده و همچنين از اينکه راويان حديث را از نظر تاريخ وفات طبقه بندي کند، صرفنظر نموده و همه روات را به صورت الفبائي ذکر کرده است، ولي ابتکاري که در آن به خرج داده اينست:

اولاً: هم مشايخ و تلاميذ راوي با ذکر محل روايت از قبيل باب و جلد و صفحه را مي آورد و از اين طريق مراجعه کننده مشايخ و تلاميذ هر راوي را به خوبي مي شناسد و ثانياً تعداد روايت هر راوي را با ذکر جايگاه از نظر کتاب و جلد و باب يادآور شده و انسان از اين طريق به مقام علمي راوي واقف مي شود و چه بسا راوي حديث است که بيش از يک حديث يا چند حديث انگشت شمار از معصوم نقل نکرده است، ولي در اين ميان راوياني هم هستند که هزاران حديث از پيشوايان معصوم نقل کرده اند و مسلماً اين نوع از راويان متخصص حديث بوده اند، در حالي که راويان نوع اول، نقل حديث براي آنها جنبه اتفاقي داشته است.

و ثالثاً: به اختلاف نسخه ها اشاره کرده و احياناً اغلاط آنها را هم در ضمن فصلي يادآور شده است و بدين وسيله خدمت بزرگي به کتب حديث به ويژه کتب اربعه شيعه نموده است....

اينها، نمونه هائي از کتب و آثار علمي مرحوم آية الله خوئي است اما اسامي بعضي ديگر از آثار ايشان که هنوز چاپ نشده اند، عبارتند از:

1ـ أضاءة القلوب

2ـ فقه القرآن على المذاهب الخمس

3ـ فهرست جامع الشتات

4ـ ازالة المحادة عن ملك المنافع المتضاده

5ـ أثارة العقول

6ـ قاعدة التجاوز

7ـ تعارض الاستصحابين

8ـ رسالة فى الخلافة.

آنچه گفته شد قطره ئي از درياي وجود علمي آيت الله خوئي است.

البته ضياء پرتو افکار نوين و پر فروغ وي در آثار نفيس علمي او چون فقه و اصول و تفسير و رجال خلاصه نمي گردد، بلکه شعاع تجليات افکار اين وحيد عصر در تلامذه برجسته و شاگردان مکتب وي بيشتر مشهود است، که آية الله العظمى گلپايگاني به گوشه اي از آن چنين اشاره مي کنند:

«... شخصيتي که متجاوز از نيم قرن، خورشيدوار در آسمان عالم اسلام نورافشاني مي نمود و در مکتب علم و فقاهت و تربيت او هزاران عالم و مدرس پرورش يافته اند... حضرت آيت الله خوئي در عصر حاضر الحق افتخار دنياي اسلام و جهان تشيع و ستاره درخشان علم و فقاهت بودند آثار ممتاز علمي ايشان در فقه و اصول و رجال و تفسير مورد استفاده علماي اعلام و حوزه هاي علميه بوده و خواهد بود...»

و مقام معظم رهبري در پيام ژرف خويش جايگاه تاريخي اين راد مرد الهي و بزرگ پرچمدار علوم اهل بيت را اينگونه اشاره دارند:

«اين حادثه(رحلت آيت الله العظمي خوئي) براي جهان اسلام و مخصوصاً حوزه هاي علميه مصيبتي بزرگ است. آن عالم بزرگ بقيه ي سلف صالح و يکي از پرچمداران علوم اسلامي و يکي از مراجع بزرگ تقليد دوران معاصر بود. ايشان در بسياري از علوم اسلامي رايج در حوزه هاي علميه از اساتيد مسلم و کم نظير به حساب مي آمد. فقيهي بزرگ و اصولي اي عميق و مفسري نوآور و رجالي اي صاحب مکتب و متکلمي زبردست بود...»

(دنبال اين بحث را در شماره بعد مطالعه بفرمائيد).

/ 1