بيانات مقام معظم رهبرىدر ديدار اعضاى «ستاد نظارت بر انتخابات» سراسر كشور - [سخنرانی مقام معظم رهبری در دیدار اعضای ستاد نظارت بر انتخابات سراسر کشور] نسخه متنی
بيانات مقام معظم رهبرىدر ديدار اعضاى «ستاد نظارت بر انتخابات» سراسر كشور
(1371/02/23 )بسماللَّهالرّحمنالرّحيمبنده هم متقابلاً ميلاد باسعادت حضرت ابىالحسن، علىبنموسىالرضا عليهالصّلاةوالسّلام را به همهى شما برادران و خواهران، حضار گرامى و به همهى ملت عزيز ايران و شيعيان و مسلمانان جهان، تبريك عرض مىكنم.در اين موضوع بسيار مهم انتخابات، خود را موظف مىدانم كه از ملت عظيمالشأنمان، به خاطر حضور مؤمنانه و جدى و همهگير خود در انتخابات - چه در مرحلهى اول و چه در مرحلهى دوم - تشكر كنم و به آنها عرض كنم كه همين روحيهى ايمان و حضور در صحنههاى اساسى و حياتى كشور است كه كشور و انقلاب و اسلام و عزت و شرف و آبروى شما را در دنيا حفظ كرده است. تا وقتى كه ملت ايران با همين ايمان روشنبينانه و اين حضور جدى و فداكارانه در صحنههاى گوناگون انقلاب حضور دارد، هيچ دشمن و بدخواهى نخواهد توانست به حركت اين كشور و اين ملت و سازندگى اين كشور و دوام اين انقلاب، لطمهاى وارد بياورد و خدا با شماست.همچنين، وظيفهى خود مىدانم كه از شما دستاندركاران زحمتكش و خدوم و عزيز اين انتخابات، صميمانه تشكر كنم. انصافاً كار بزرگى انجام داديد؛ آن هم به خوبى و با سلامت. چقدر سعى كردند كه چهرهى انتخابات را مخدوش كنند! اين رسانههاى بيگانه و انسانهاى كينهورزى كه از آن رسانهها، فكر و حرفشان به داخل كشور سرازير مىشود، چقدر سعى كردند ملت را از انجام يك انتخابات خوب، مأيوس كنند! شما دستاندركاران از يك طرف و ملت عزيز و رشيد ما از طرف ديگر، همهى اين توطئهها را خنثى كرديد. من موظفم كه از يكايك شما برادران و خواهران و مسؤولين عزيز - چه در وزارت كشور و وزير محترم كشور؛ چه شوراى محترم نگهبان و نظار؛ چه نيروهاى اجرا كنندهى انتخابات؛ چه نيروهاى پشتيبانى كننده و خدمت رسانندهى به اين كار؛ چه آنها كه در اين جلسه تشريف دارند و چه آنها كه نيستند - صميمانه تشكر كنم و دعا كنم كه خداوند متعال، فضل و رحمت و نظر عنايت خود را بر شما مستدام بدارد و قلب مقدس ولىّعصر ارواحنافداه، از شما راضى باشد.دربارهى حقايقى كه در زندگى ائمه عليهمالسّلام، عملاً و قولاً، تجسم و تبلور پيدا كرده است، اين جملهى معروف علىبنموسىالرضا عليهالسّلام، از آن جملههاى برجسته است كه طبق روايت معروف، آن بزرگوار از پدران بزرگوارشان نقل كردند و فرمودند: «كلمة لاالهالّااللَّه حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابى.» هميشه همينطور است و ملاك و معيار، همين است. ما بايد تلاش كنيم كه خود و كشور و ملتمان را مصداق اين جملهى نورانى قرار دهيم كه «كلمهى لاالهالااللَّه، حصار من است. هر كس در حصار من وارد شود، از آسيب عذاب من، محفوظ خواهد ماند.» اين را، امام هشتم عليهالصّلاةوالسّلام، از پدران خود و از قول خداوند متعال نقل مىكند.بعضى ممكن است خيال كنند وارد شدن در حصار لاالهالااللَّه كه اين قدر دردسر ندارد! يك كلمه مىگوييم «لاالهالّااللَّه»، وارد حصار مىشويم! امّا قضيه، به اين سادگى نيست. حصار لاالهالّااللَّه، حصار حاكميت توحيدى است؛ حاكميت اللَّه است؛ حاكميت انحصارى خداست. اين لاالهالّااللَّه است! لاالهالّااللَّه فقط اثبات وجود خدا نيست. در كنار اثبات وجود خدا، نفى شركاى خداست؛ نفى بتهاست؛ كه «مادر بتها، بت نفس شماست.» از همهى بتها خطرناكتر، اين بتى است كه در درون و وجود ماست. اين خودخواهى، اين هوى و هوس، اين خواهشهاى نفسانى مخالف حكم الهى را كه در ما هست، اگر اطاعت كرديم، اسير نفس خود شدهايم و اين، با حضور در حصار توحيد الهى، منافات دارد. وارد شدن در حصن خدا، يعنى با تمام وجود وارد شدن. نه اينكه اسم حصن خدا را بر روى سينه نوشتن يا بر زبان جارى كردن. به قول معروف با حلوا حلوا گفتن، كه دهن انسان شيرين نمىشود! با گفتن لاالهالّااللَّه - آوردن اسم اين حصار - كه انسان در حصار قرار نمىگيرد! بايد وارد شد. وارد شدن اين است كه انسان تحت حاكميت خدا قرار گيرد، خودش را تحت تصرف خدا قرار دهد، به فرمان خدا گوش كند و با دستور خدا حركت كند؛ نه به فرمان شيطانها و طاغوتها و حكام جائر و كافر يا كافرمنش، يا به دستور نفس، كه هر كدام شد، انسان از حصن لاالهالّااللَّه خارج است.عاملى كه ملتها را به فساد و به ضعف و به ذلت و در نهايت به اضمحلال و فنا مىكشاند، همين عاملى است كه اين حديث، انسانها را از آن برحذر مىدارد. ملت ما هم، در همان حالت بود. لذا، در ضعف بود. اسم لاالهالّااللَّه بر زبانها بود؛ بلكه بر پيشانى كشور هم بود. مثلاً آن وقت هم در قانون اساسى، اين معنا بود كه «دين رسمى كشور، اسلام است.» اين چيزها بود؛ اما اين ظاهر قضيه بود. اسم اسلام و لاالهالّااللَّه بود، نه رسم و حقيقت آن. مجلس آن روز، در صدد اين نبود كه احكام خدا را تصويب كند؛ بلكه ضدّ احكام خدا عمل مىكرد. دولتمردان آن روز، بنابر اين نداشتند كه طبق احكام الهى حكومت كنند؛ ضد احكام الهى حكومت مىكردند. فساد را ترويج مىكردند، كفر را ترويج مىكردند، با احكام الهى مبارزه مىكردند؛ اما اسم اسلام هم بود. اسم اسلام كه فايدهاى ندارد! البته، آحادى از مردم، هميشه مؤمن واقعى و خالص بودهاند. اما عمل آحاد مردم، در سرنوشت يك ملت، تأثيرى نمىكند. سرنوشت يك ملت، با حركت عمومى و اغلب مردم، تعيين مىشود. والّا اگر تعدادى آدم خوب در جامعه باشند كه كافى نيست! آن زمان اينگونه بود؛ ضعف بود، فساد بود، بدبختى بود، سلطهى امريكا بود، در يك دوران، سلطهى انگليس بود، در يك دوران، سلطهى روس بود! هيچ وقت اين ملت، عزت و شرفى را كه شايستهى آن بود به دست نياورد. از روزى كه اين ملت وارد ميدان توحيد شد، بنا گذاشت كه بر طبق احكام الهى عمل كند و كشور خود را شكل دهد و دولت خود را به وجود آورد. لذا قدم در پلكان عزت و كرامت گذاشت. درست است كه امروز قدرتهاى بزرگ، نسبت به ملت ايران، توطئه و تزوير و فشار و خصومت اعمال مىكنند؛ اما همانها هم اين ملت را ملت عزيز و شريفى مىدانند. ملتى است كه قدم در راه سازندگى كشور خود گذاشته است و مىرود كه اين كشور را آباد كند. تصميم گرفته است كه زير بار بيگانه نباشد؛ زندگى و هدف و راه خود را از امريكا و ديگران نگيرد؛ خودش تصميم بگيرد و عمل كند. اين، همان چيزى است كه هر ملتى را به اوج ترقى خواهد رساند. اين تصميم، كشور و ملت ما را نجات خواهد داد.سالهاى اول بعد از پيروزى انقلاب، به طور قهرى، سالهاى سختى است. به فضل الهى، هرچه بگذرد، همت شما مردم و صدق و امانت مسؤولين كشور، انشاءاللَّه زندگى را بهتر و بهتر، كشور را آبادتر و دشمن را ناشادتر خواهد كرد. شرطش هم اين است كه ملت، هميشه در صحنه باشد. مردم با دولتشان، با مجلسشان و با مسؤولينشان، هميشه خود را در يك جبهه و يك جناح بدانند. شرطش اين است كه دولت و دولتمردان و مسؤولين، راه خدا و اسلام و توحيد را هرگز رها نكنند و به قدر سر سوزنى از اين راه منحرف نشوند. ملاحظهى مردم را بكنند؛ ملاحظهى طبقات ضعيف را بكنند؛ ملاحظهى كسانى را بكنند كه در انقلاب هميشه سهم داشتهاند و باز هم خواهند داشت. شرطش اين است كه نمايندگان مردم، پس از اين تلاش و كوشش كه بحمداللَّه در انتخابات انجام گرفت، خود را وكيل و نمايندهى مردم بدانند و براى مردم فكر كنند، براى مردم حرف بزنند و براى مردم كار كنند. دنبال اين باشند كه مصالح كشور و راه اسلام را دنبال كنند و لاغير. به فكر چيز ديگرى نباشند.من از نمايندگان محترمى كه انتخاب شدهاند، در خواست مىكنم كه اين انتخاب شدن را يك موهبت الهى بدانند. اعتماد مردم، يك موهبت الهى است و چيز كمى نيست. اعتماد مردم به آسانى به دست نمىآيد؛ اما اگر خداى ناكرده بىتوجهى كردند، به آسانى از دست خواهد رفت. بايد آن خواست مردم را كه همان ايمان اسلامى و ميل به اصلاح امور كشور است، رعايت كنند و فقط براى اين مقصود حركت كنند. همچنين از آنها درخواست مىكنم كه در حوزههاى انتخابيهى خود كه قاعدتاً دو نفر، سه نفر، پنج نفر، ده نفر، داوطلب بودهاند و از بين آنها يك يا دو نفر انتخاب شدهاند، آن برادرى كه انتخاب شده، مبادا خداى ناكرده، آن برادر ديگر را تحقير كند يا از حوزهى امور كشور خارج بداند؛ نه. اين حرفها نيست. مردم تشخيص دادهاند و يك برادر يا يك خواهرى را انتخاب كردهاند. معنايش اين نيست كه آن كسى كه انتخاب نشده، خارج از حوزهى كارهاست. اينطور نيست. او هم يك برادر مؤمن يا خواهر كارآمد است. در ميان اين كسانى كه انتخاب نشدند، چهرههاى خوبى را مىشناسيم؛ افرادى لايق و با شخصيت. مبادا آن برادرى كه انتخاب شده، آنها را خارج از محدودهى كارهاى كشور و انقلاب به حساب آورد يا تحقير كند، يا اگر آنها در بين مردم طرفدارانى داشتند، خداى نكرده از آنها گلهاى در دل نگه دارد! به آن برادران و خواهرانى هم كه انتخاب نشدهاند، عرض مىكنم: رأى مردم محترم است. همه بايد تابع آن چيزى باشيم كه تشخيص دادهاند و عمل كردهاند. قوانين كشور نيز همينطور است. در مجلس، اكثريت چيزى را تصويب مىكند. عدهاى هم موافق نيستند، اما تسليمند. همه تسليم رأيند. رأى مردم، ارزش مهمى است. ملاك امور، رأى مردم است و بايد تسليم آن شد. نبايد كسى كه انتخاب نشده، دل شكسته شود و خود را از حوزهى كارها و امور و سياست كشور و فعاليتهاى گوناگون خارج بداند؛ نه. همه هستيم و همه با هم كار مىكنيم. هر كس در يك جاست. يكى در مجلس است؛ يكى در دستگاههاى اجرايى است؛ يكى در مقام فرهنگ و تدريس و تعليم است؛ يكى در دانشگاه است؛ يكى در حوزه است و يكى در امور اقتصادى است. هر كس در جايى است. همه با هم بايد كار كنند.امام، روزى كه به تهران تشريف آوردند، در بهشت زهرا فرمودند: «اگر بيست سال، آحاد اين ملت، با هم همكارى كنند، شايد بتوانند اين خرابيها را مرتفع كنند.» آن روز، خرابيهاى جنگ هنوز نبود؛ خرابيهاى بمبارانها هنوز نبود. پس، همه بايد همكارى كنند تا كشور را پيش ببرند و نجات دهند. توجه كنند كه اين ماجراها - از قبيل انتخاب شدن و انتخاب نشدن، رأى آوردن و نياوردن - نبايد برادران را از يكديگر جدا كند. همه بايد باشند و همه بايد خدمت كنند. عدهاى امروز در مجلسند، عدهاى قبلاً بودند و امروز نيستند، عدهاى امروز هستند و بعداً نخواهند بود.هر كس، در هر نقطه و هر جا قرار دارد، نبايد كينهاى، كدورتى و گلهاى از كسى در دل داشته باشد. نبايد هر چيزى را مقامى فرض كند و بخواهد ديگرى را تحقير كند. امام، آن حكيم بزرگ و فرزانه، انصافاً با همهى وجود حس مىكردند كه اين مقامات اسمى، چيزى نيست. مقام عظيم خودشان را كه همان مقام رهبرى بود و دنيا در مقابل آن خاضع بود، به چشم كوچكى نگاه مىكردند و مىگفتند: چيزى نيست. حال اين چيزهايى كه ما با آنها سروكار داريم كه جاى خود دارد! راستى اين مقامها يا اين اسمها و عنوانهاى ظاهرى چه اهميتى دارد؟ عمده اين است كه كسى ببيند چقدر مىتواند خدمت كند. همه بايد خدمت كنند؛ همه بايد كار كنند؛ همه بايد از خداى متعال، كسب توفيق و طلب توفيق كنند، تا در راه كشور قدمى بردارند.اميدواريم كه خداوند متعال، به همهى شما برادران و خواهران و همهى منتخبين ملت و آحاد ملت، اين فضل و رحمت و توفيق را عنايت كند كه بتوانيم وظيفهى خودمان را درست بشناسيم و آن را انشاءاللَّه انجام دهيم، و مايهى عمل ما، مايهى خشنودى و رضاى الهى باشد؛ كه براى دنيا و آخرت ما، اين از همه چيز مهمتر است.والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته