تاریخ ایران اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تاریخ ایران اسلامی - نسخه متنی

رسول جعفریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قرن‌ديگر خبري‌ از شورش‌هاي‌ ضد ديني‌ ـ مانند خرم‌دينان‌ ـ كه‌ در قرن‌ دوم‌ وسوم‌ درخراسان‌ يا آذربايجان‌ شاهد آن‌ بوديم‌، نيست‌.

از نظر تاريخي‌، نفوذ اسلام‌ در ايران‌، همراه‌ ورود سپاهيان‌ اعراب‌ مسلمان‌ به‌ايران‌ بود.

آنها با يك‌ دست‌ قرآن‌ و با دست‌ ديگر شمشير، وارد ايران‌ شدند وپس‌ ازآن‌ كه‌ سپاه‌ ساساني‌ را شكستند، به‌ تعليم‌ قرآن‌ ميان‌ مردم‌ پرداختند. كتاب‌ خدا، آن‌اندازه‌ زيبا وپرمحتوا وبا معنويت‌ بود كه‌ مورد توجه‌ مردم‌ ايران‌ از سوي‌ همه‌طبقات‌ واقع‌ شد. با اين‌ حال‌، اعراب‌ مسلمان‌، آيين‌ زرتشتي‌ را به‌ رسميت‌ شناختندودر تحميل‌ دين‌ اسلام‌، جز نسبت‌ به‌ بت‌پرستان‌ بودايي‌ در شرق  ايران‌ كه‌ آن‌ هم‌ بااحتياط‌ بسيار همراه‌ بود، مورد اجبار و اكراه‌ قرار نگرفت‌.

يك‌ بررسي‌ عالمانه‌، نشان‌ داده‌ است‌ كه‌ روند مسلمان‌ شدن‌ ايرانيان‌ از قرن‌نخست‌ با كندي‌ آغاز شد وبه‌ تدريج‌ بر شدت‌ آن‌ افزوده‌ گرديد. اين‌ شدت‌، در قرن‌چهارم‌ به‌ اوج‌ خود رسيد وتقريبا به‌ جز برخي‌ جمعيت‌هاي‌ قومي‌ مانند آشوري‌هادر غرب‌ يا جوامع‌ كوچك‌ زرتشتي‌ در يزد وشيراز، ساير مردم‌ به‌ اسلام‌ گرويدند.

فراگير شدن‌ اسلام‌ در جامعه‌ ايراني‌، در مقايسه‌ با برخي‌ از مناطق‌ ديگر دنياي‌اسلام‌، نكته‌اي‌ شگفت‌انگيز است‌. اشپولر محقق‌ آلماني‌ در كتاب‌ تاريخ‌ ايران‌ نوشته‌ است‌:

تقريبا تمام‌ ايرانيان‌، بدون‌ اعمال‌ زور و فشار خارجي‌ معتنابهي‌ از طرف‌ فاتحان‌،در مدت‌ قرون‌ اندكي‌ به‌ اسلام‌ گرويدند. در بين‌ النهرين‌، سوريه‌، فلسطين‌، مصرواسپانيا تا قرن‌هاي‌ متمادي‌، دسته‌هاي‌ بزرگ‌ مذهبي‌ مسيحي‌، موجوديت‌ خودرا حفظ‌ كردند و سرانجام‌ يا به‌طور كلي‌ بر مسلمين‌ غلبه‌ نمودند ـ چنان‌ كه‌ دراسپانيا با تسلط‌ مجدد دولت‌ شمال‌ آن‌ صورت‌ گرفت‌ ـ و يا آن‌ كه‌ به‌ صورت‌دسته‌هاي‌ كوچك‌تري‌ پايداري‌ نموده‌، باقي‌ ماندند ]مانند قبطيان‌ در مصر[.

يكي‌ از مهم‌ترين‌ عوامل‌ نفوذ سريع‌ اسلام‌ در جامعه‌ ايران‌، حضور اعراب‌ درشهرهاي‌ ايران‌ بود. در مجلد نخست‌ در اين‌ باره‌ سخن‌ گفتيم‌ كه‌ اساسا در ادامه‌ هرفتحي‌ كه‌ صورت‌ مي‌گرفت‌، جمعي‌ از افراد قبايل‌ عربي‌، در شهرهاي‌ ايران‌ ساكن‌مي‌شدند. به‌ همراه‌ سكونت‌ اينان‌، مساجد ايجاد مي‌شد و به‌ تدريج‌ با برخاستن‌صداي‌ اذان‌، اسلام‌ در آن‌ شهر بسط‌ مي‌يافت‌. نام‌ برخي‌ از محلات‌ شهرها كه‌ به‌همين‌ مناسبت‌ نامگذاري‌ شده‌، گوياي‌ اين‌ مطلب‌ است‌. در يزد، محله‌ تازيان‌خاطره‌اي‌ است‌ از سكونت‌ شماري‌ از افراد قبيله‌ بني‌تميم‌ در قرن‌ نخست‌ هجري‌. مادر جاي‌ ديگري‌ درباره‌ تسلط‌ اسلام‌ بر ماوراءالنهر، مطالب‌ مشابه‌اي‌ را درباره‌بخاراآورديم‌.

عامل‌ ديگر اين‌ تحوّل‌، آن‌ بود كه‌ مردم‌ مناطق‌ مختلف‌، تحت‌ سيطره‌ دهقانان‌ كه‌اشراف‌ زمين‌دار آن‌ روزگار بودند، قرار داشتند. اينان‌ كه‌ دولت‌ ساساني‌ را از دست‌رفته‌ مي‌ديدند، براي‌ حفظ‌ موقعيت‌ خود، مي‌بايست‌ شرايط‌ جديد را به‌ راحتي‌مي‌پذيرفتند. تغيير عقيده‌ مذهبي‌ در آنها، مي‌توانست‌ عاملي‌ مؤثر در رونداسلام‌پذيري‌ ميان‌ ساير مردم‌ باشد.

افزون‌ بر اينها، اسلام‌ به‌ سرعت‌، يك‌ طبقه‌ عالم‌ را به‌ وجود آورد كه‌ بر اساس‌ يك‌وظيفه‌ ديني‌ و قرآني‌، مي‌بايست‌ افراد مسلمان‌ به‌ مراكز علمي‌ بروند و پس‌ از گرفتن‌آموزش‌هاي‌ ديني‌ لازم‌، به‌ محيط‌ خود بازگشته‌ به‌ تبليغ‌ اسلام‌ بپردازند.

اين‌دستوري‌ است‌ كه‌ در قرآن‌ بر روي‌ آن‌ به‌ صراحت‌ تأكيد شده‌ است‌. بنابر اين‌، از ميان‌اعراب‌ ساكن‌ ايران‌ يا تازه‌ مسلمانان‌ ايراني‌، كساني‌ براي‌ تحصيل‌ به‌ شهرهاي‌ بزرگ‌مانند نيشابور، بخارا، ري‌ و اصفهان‌ يا حتي‌ بغداد رفته‌ و در بازگشت‌، به‌ عنوان‌ يك‌عالم‌ مذهبي‌ اسلام‌ را ميان‌ توده‌هاي‌ مردم‌ تبليغ‌ مي‌كردند. به‌ سخن‌ ديگر، احساس‌وظيفه‌ مذهبي‌ براي‌ هدايت‌ ديگران‌، به‌ قدري‌ ميان‌ مسلمانان‌ نيرومند بود كه‌ هرمسلماني‌ در برخورد با فرد يا افراد كافر، بلافاصله‌ شروع‌ به‌ تبليغ‌ از اسلام‌ مي‌كرد.

/ 223