بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
به قدرت نمايي پرداخت وبه بلخ بازگشت. وي پس از بهدست آوردن برخي از فتوحات در هند، بار ديگر به سيستان تاخت وخلف را بهاسارت درآورد تا آن كه در بند او درگذشت.دولت صفاري با وي خاتمه يافت.
روابط محمود با قادر عباسي
مناسبات محمود با خليفه، بهترين رابطه ممكني بود كه اميرنشينان مستقل ايرانيميتوانستند با خلفاي عباسي داشته باشند. دليل اين مسأله، آن بود كه سلطانغزنوي، به هر دليل، سخت به خلافت عباسي احترام مينهاد وبه شدت به تسننوفادار واز هر نوع گرايشي جز آن پرهيز داشت.از سوي ديگر، القادر، در ميان چندين خليفه عباسي كه پيش وحتي پس از وي بهخلافت رسيدند، درباره تسنن، از همه سختگيرتر بود. او بعد از مأمون كه زمانياعلاميهاي رسمي در برخي از عقايد كلامي داده وهمه را به اجبار به قبول آن فراخوانده بود، دومين خليفهاي بود كه اعتقاديه رسمي صادر كرد وهر نوع گرايشي جزآن را انحراف خواند. نقطه مشترك القادر با محمود غزنوي در همين نكته بود واينسبب استحكام مناسبات آنها با يكديگر شد. در كنار آن، هداياي بيشمار سلطانغزنوي كه بخش عمده آنها از كفار هند به دست آمد، بر ثروت خليفه ميافزود وازسلطان نيز چهرهاي كه به جهاد مشغول است، ارائه ميكرد. خليفه نيز به تمام معنا ازسلطان ستايش واو را تأييد ميكرد.سلطان غزنوي در سال 389 نام القادر را در خطبههاي نماز زنده كرد وبه اينترتيب محبوبيت خود را نزد خليفه عباسي وطبعا سنيان خراسان وغزنين افزايشداد. القادر در اِزاي هداياي ارسالي سلطان غزنوي، دو لقب به وي اعطا كرد: يمينالدوله وامين المله. خلعتي با ارزش نيز براي سلطان فرستاد كه محمود آن را به بركرده بر تخت نشست تا مشروعيت امارتش را در امارت تثبيت كند.هر بار كه خبر فتوحات محمود يا حملات او بر ضد مخالفان عباسيان به بغدادميرسيد، القاب تازهاي مانند وليّ اميرالمؤمنين، نظامالدين وناصرالحق وياكهفالدوله والاسلام به سلطان غزنوي اعطا ميشد.
فتوحات سلطان محمود غزنوي
گذشت كه اميراني كه در مرزهاي اسلامي بودند، يكي از مهمترين اقداماتشان،فتوحات جديد بود. اين اقدامات غنائم فراواني را به همراه داشت. افزون بر آناميران مزبور به اين وسيله موقعيت خود را از هر جهت تقويت ميكردند وبه عنوانمجاهد شناخته ميشدند.مسلمانان از دير باز توجه به هند داشتند؛ اما كاري از پيش نبردند. در آن سوي،تنها شهر مولتان در اختيار مسلمانان قرار داشت. اين شهر، كهنترين شهر هند استكه در قلمرو اسلام قرار بود. در واقع، خط سير فتوحات از سيستان به مولتان رسيداما آن سوتر نرفت.پس از آن، فتوحات، در ادامه سرزمين ماوراءالنهر ونواحيشمالي آن به پيش رفت.اكنون پس از گذشت زماني دراز، اين غزنويان بودند كهفتوحات در هند را با سرعت آغاز كردند.پيش از اين گذشت كه سبكتگين جنگهايي با كفار داشت. فرزندش محمود نيزپس از تسلط بر خراسان، به بلخ بازگشت ومصمم شد تا فتوحات را دنبال كند. عتبينوشته است: «هر سال نيت غزوي در ديار هند از براي نصرت اولياي دين وقمعاعداي اسلام نذر وآن را وسيلت نظام ملك وقوام دولت وسلامت حال و ثبات كارخويش كرد.» سلطان غزنوي عقيدهاش بر اين بود كه در كنار جنگهاي داخلي كه جنگ ميانمسلمانان