بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
وافكار آنها ميكوشيد.بعدها مسعود نيز كساني را به جرم قرمطيگري بكشت. از آن جمله حسن بنمحمد ميكالي كه از بزرگان دربار پدرش محمود بود. زماني كه او متهم به ارتباط باعزيز فاطمي شد، به قول گرديزي «تهمت رجم بر وي لازم شد. پس امير مسعودبفرمود تا خُودي بر سر او نهادند واو را بر دار كردند وسنگريز كردنش وپس، سراو را برداشتند وبه بغداد نزديك قادر فرستادند.» اسماعيلي كشي در خراسان، تنها مربوط به غزنويان نبود، بلكه قراخانيان درماوراءالنهر نيز به كشتن افراد اين فرقه شيعي ميپرداختند. به گزارش ابناثير درسال 436، بغراخان، دستور داد تا شمار زيادي از آنان را كه در ماوراءالنهر بودند بهقتل رساندند. او به ساير اميران شهرها نيز دستور داد تا افراد وابسته به اين فرقهمذهبيرا بكشند.
حنفيان، شافعيان و كراميان در خراسان
در اين روزگار، در خراسان، سه طايفه مهم مذهبي وچند طايفه كوچك بودند.حنفيان وشافعيان وكراميان سه گروه اصلي بودند. در كنار آنها، معتزله وشيعهوزيديه وبهطور پنهاني اسماعيليه نيز به عنوان گروههاي كوچكتر حضور داشتند.صوفيان جمعيتي تقريبا مستقل، اما تا حدودي در ميان همه اين گروهها حضورداشتند. با اين حال، بيشتر آنها در نيشابور بر مذهب شافعي وبرخي نيز بر مذهبحنفي بودند. كراميان هم به تصوف شهرت داشتند وخانقاههاي خراسان عمدتا ازآنِ آنها بود.در بيشتر شهرهاي ماوراءالنهر وشمال خراسان، مردم بر مذهب حنفي بودند؛اما شافعيان هم در اين شهرها حضوري قاطع ونفوذي گسترده داشته ودر شهريچون نيشابور، تا نيمي از شهر بلكه بيشتر را در انحصار خود داشتند.در بحث از اين فرقهها، بايد ميان فقه وكلام هر يك تفاوت گذاشت. زماني،كرّاميان بر فقه حنفي وكلام محمد بن كرام بودند. روزگاري هم حنفيان خراسان ازكلام كرامي دور شدند واز متكلم مشهوري با نام ماتريدي سمرقندي (م333)پيروي ميكردند. بسياري از حنفيان نيز مذهب معتزلي داشتند. شافعيان هم زمانياهلحديث بودند؛ اما اندك اندك به مذهب كلاميِ اشعري كه در اواسط قرن چهارمپديد آمده بود، پيوستند.فقه حنفي، فقهي آسانتر وانعطافپذيرتر از ساير مذاهب فقهي بود. حضوربرخي از فقيهان حنفي در ميان تركان ونيز صوفيان كرامي ـ حنفي در قرن سومواوايل قرن چهارم، سبب شد تا تودههاي ترك در نواحي ماوراءالنهر به مذهبحنفي بپيوندند. شايد آسان بودن آن هم سبب شد تا به هر روي تازه مسلمانان،بيشتر بدان روي آوردند. مذهب شافعي بيشتر به حديث تكيه ميكرد وبه عكس،مذهب حنفي به رأي وقياس وبرداشتهاي آزاد در فقه اعتناي بيشتري داشت.سلطان محمود غزنوي، ابتدا از كراميان وحنفيان دفاع ميكرد. گذشت كه يكي ازمشاوران برجسته او ابوالفتح بُسْتي بود كه عتبي شعري از وي آورده كه از مذهبفقهي حنفي وكلام محمد بن كرّام ستايش كرده است:الفقه فقه ابيحنيفه وحدهو الدين، دين محمد بن كرام ان الذين أراهم لميؤمنوابمحمد بن كرّام، غير كرام فقه تنها فقه ابوحنيفه ودين ـ كلام ـ تنها دين محمد بن كرام است. كساني كه به مذهب محمد بنكرام ايمان نياورند، كرامتي ندارند.سلطان محمود بعدا از مذهبي حنفي برگشت. امام الحرمين جويني در كتابي كهبا نام مغيث الخلق در اثبات برتري مذهب شافعي بر حنفي نوشته است، مينويسد كهزماني سلطان محمود به دانش حديث روي آورد واحساس كرد كه حديث بامذهب شافعي توافق بيشتري دارد. مجلسي آراست وقفّال مروزي نمازي بر طبقنظريات شافعي ونمازي بر