ديار سيستان به دليل محدوديت در آب وآبادي، ومهمتر از آن، جدائيش ازبخشهاي شماليغربي خود ـ به دليل كويرهاي بزرگ ـ نقش فعّالي در تاريخ ايراننداشت؛ گرچه دروازة هند بود واز اين جهت، اهميت آن، از همان سالهاي آغازينفتح ايران، حتي براي اعراب از راه رسيده هم آشكار بود.نخستين بار، يعقوب رويگر، نام اين سرزمين را در تمامي ايران پرآوازه كرد؛ آنچنان آوازهاي كه خلافت بغداد نيز براي مدتي از شنيدن نام آن بر خود ميلرزيد.سيستان كه شهرهاي اصلي آن زَرَنْج وبُست بود، ـ واكنون هر دو شهر خارج ازايران قرار دارد ـ در اختيار طاهريان بود. افزون بر طاهريان كه قدرت سياسي حاكمِآنجا بوده واعراب آن ناحيه، پشتيبان آنها بودند، نيروي دوم آن منطقه خوارج بودند.آنها از سالها پيش، در سيستان نفوذ داشته وهر از چندي بر آن غلبه كرده شهرهايخراسان را نيز تهديد ميكردند. در دهة سوم ـ چهارم قرن سوم هجري، نيروي سوميدر اين منطقه ظاهر شد. اين گروه عيّاران سيستان بودند كه نه با طاهريان ونه باخوارج موافقتي نداشتند.اين زمان مردم سيستان مسلمان شده بودند. بخشي عرب وبخشي نيز مردمبومي بودند.حكومت طاهري وخوارج به نوعي حالت خارجي وعربي داشتند.نوشتهاند كه بيشترين ياران حمزة بن عبداللهِ خارجي عرب بودهاند. در برابر ايندو حركت، جريان عيّاران به وجود آمد كه گرچه شكلگيري آنها نيز تقليدي ازمراكز ديگر همچون بغداد بود؛ اما به نوعي انتخابِ مردم سيستان بود. زندگيعياري آميختهاي از جوانمردي از يك سو وهرج ومرج از سوي ديگر بود. به وقتغارت، غارتگري وبه وقت آرامش، رسيدگي به ضعيفان ومحرومان! در مواقعبحراني، عياران سياسي ميشدند وبنا به منافعشان از احزاب سياسي موجودحمايت ميكردند.بدين ترتيب گروه عياران در اوضاع نابسامان سيستان كه كه جنگ حكومت باخوارج وساير شورشيان، تقريبا در آن دايمي شده بود، رشد فراواني يافتند. يافتشدن يك فرمانده نيرومند وعاقل مانند يعقوب، سبب شد تا در ادامة جنبش عياري،دولتي به وجود آيد ومدتي دوام آورد.
يعقوب رويگر
يعقوب، به احتمال، ميان سالهاي 200 تا 207 هجري تولد يافت ودوران نوجوانيرا در كنار پدر گذراند. ليث پدر يعقوب فردي مسگر ـ رويگر، درودگر ـ بودويعقوب وبرادرانش عَمْرو وعلي ـ وطاهر ـ نزد پدر خويش كار ميكردند. زمانيكه يعقوب جواني برومند شد، به عياران پيوست وبه واسطة گذشت ومردانگي بهمقام سرهنگي رسيد كه مقامي بلندپاية ميان عياران بود. وي در جريان قيام صالح بننصر در بُست كه در سالهاي 230 تا 231 رخ داد، جواني شناخته شده وبه احتمالفرمانده بخشي از نيروهاي صالح بود.زماني كه پيروانش رو به فزوني رفت، رسما به كار باجگيري از ثروتمندانوصرف آن براي ضعيفان پرداخت وبا همكاري عياران ساير شهرها، بر حوزة كارخويش وسعت داد. با اين كه پيشينة يعقوب در كتابهاي به همين صورت آمده،بعدها، برخي مورخان وي را از نوادگان ساسانيان معرفي كردند. اين كار كه برايسامانيان وبرخي ديگر نيز انجام شده، ميتوانسته دليل سياسي داشته باشد.سيستانيان علاقمند بودند تا ديگران، شاهان واميران آنها را از طبقات فرودستنپنداشته واجداد آنها را شاهان بزرگ گذشته بدانند.