خواجه وكتاب سياستنامه - تاریخ ایران اسلامی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
مينگريست وبه همين دليل، با تشيع ميانهاي نداشت. او در جاي جايكتاب سياستنامه بر شيعه تاخته وكوشيده است تا ريشههاي تاريخي اين مذهب رابه خرمدينان وغاليان منحرف از اسلام برساند. وي سلطان را نيز از راه دادن شيعيانبه امور اداري پرهيز داده ويكي از نگرانيهاي خود را نفوذ شيعيان در دستگاهحكومت عنوان كرده است. وي مينويسد:و كسان هستند كه امروز در اين دولت، قربتي دارند وسر از گريبان شيعت بيرونكردهاند، از اين قوماند ودر سرّ كار ايشان ميسازند وقوت ميدهند ودعوتميكنند وخداوند عالم ]شاه[ را بر آن ميدارند كه خانه خلفاي بنيعباسبراندازد واگر بنده نهبن]درپوش[ از سر آن ديگ بردارد، بس رسوايي كه از زير آنبيرون ميآيد.با اين حال، خواجه به سادات ري وبرخي از عالمان شيعه آن شهر، احترام فراوانيميگذاشت. او چنين مينمود كه وقتي از شيعه سخن ميگويد، مقصودشاسماعيليه است كه طي سالهاي متمادي از سوي فاطميان مصر به ايران آمده ومردمرا بر ضد عباسيان بر ميانگيختند. وي گاه به مجلس درس شيعيان امامي ميرفتوزماني نيز كه در عراق بود، همراه ملكشاه به زيارت قبر امام كاظمعليهالسلام دركاظمين، واميرمؤمنان وامام حسين عليهماالسلام در نجف وكربلا رفت.در اين باره كه نظامالملك وملكشاه با شيعيان برخورد تندي داشتهاند يا نه، ازهمان آغاز اختلاف نظر بوده است. يك مخالف شيعه در قرن ششم نوشته است:و باز چون عهد كريم ملكشاهي بود، نظامالملك از سرّ عقيدت اينها آگه بود. همهرا خوار ومهين داشتي. ودر ري، هر كه دعوي دانشمندي از اينها كردي، چونحسكا بابويه، بوطالب بابويه، ابوالمعالي امامتي، حيدر زياتي مكّي، علي عالم،بوتراب دوريستي، خواجه ابوالمعالي نگارگر وجزاينها از رافضيانِ شتّام، همه رابفرمود تا بر منبرها بردند. سرها برهنه كرده، بيحرمتي واستخفاف ميكردندبرايشان، وميگفتند: شما دشمنان دينيد.سابقان اسلام را لعنت ميكنيد.وشعارتان، شعار ملحدان ]اسماعيليها[ است. ايمان بياوريد تا اگر خواستندواگر نه، ايمان ميآورند واز مقالت رفض، بيزار ميشدند.عالم شيعهاي از همان قرن ششم اين اظهارات را درباره برخورد خواجه با عالمانشيعه نپذيرفته ودر پاسخ نوشته است:امّا جواب آنچه حوالت كرده است به عهد سلطان ملكشاه، حوالتي است به دروغكه ادراراتي وتسويغاتي ـ عطايا وبخششهايي ـ كه ايشان كردهاند، سادات شيعهرا وخطوط وتوقيعات ايشان بدان ناطق است، وهنوز دارند ومياستانند،واحترام وتوفير وترفيع سادات وعلماي شيعه در آن عهد ودولت معلومومصوّر است... وهر يك از آن بزرگان را از سلاطين ووزراء، عطايا وحرمتيبوده است، و]شيعيان[ نه قومي بودهاند كه خواجهاي چون نظامالملك، برايشانتطاول كند كه ايشان را عطاياي بسيار داده است وشفقتهاي بي مرّ نموده.خواجه وكتاب سياستنامه
يكي از رشتههاي علمي مورد علاقه انديشمندان مسلمان، بحث از سياستوحكومت بوده است. اين مبحث از همان زمان زندگي پيامبر(ص) مطرح بود.اندكي بعد بحث امامت وخلافت وسلطنت پيش آمد. به تدريج در اطرافحكومت وحكومتداري، مباحثي مطرح شد؛ چنان كه رواياتي در اين باره در متوناسلامي آمده است.زماني كه باب ترجمه متون سرياني وپهلوي به زبان عربي باز شد، بخشي ازمتون خارجي مربوط به سياست، به عربي درآمد. از جمله آنها، آثاري از ايرانيان بودكه شامل نوشته هايي از اردشير بابكان يا بوزرجمهر ونصايح شاهان ساسانيميشد. اين قبيل