ناصر خسرو نماينده تفكر اسماعيلي در ايران
ناصر خسرو قبادياني، به سال 394 در قباديان از توابع بلخ، پا به دنيا نهاد. وي در آنديار آموزشهاي رايج را در مسائل ديني وفلسفي فرا گرفت. مدتي به كارهايديواني اشتغال داشت وچندان گرد دين نميگشت. اين بگذشت تا آن كه در چهلسالگي خوابي ديد ودگرگون شد. پس از آن به مرو وسپس به نيشابور آمد واز آنجاسفري طولاني را به سوي مكه آغاز كرد. پس از آن از راه تهامه ويمن وبصرهواصفهان وسرخس به بلخ بازگشت.اين سفر از سال 437 تا 444 به درازا كشيدوگزارش آن همان سفرنامه ناصر خسرو است كه بارها چاپ شده است.ناصر خسرو عالمي برجسته وعقلگرايي دانشمند بود. وجود صفت شاعريبراي وي، نبايد به اين معنا باشد كه او تنها شاعر است، بلكه متفكر و فيلسوفي بود كهانديشههاي خود را در قالب نثر ونظم ميريخت. او يكي از پرافتخارترين حكيمانوشاعرانِ ادبِ پارسي است.سفرنامه وي نشان ميدهد كه او سخت به آراوانديشههاي رايج روزگار آگاه بوده وبا عالمان زيادي در اين سفر به مباحثهنشستهاست.ناصرخسرو در اين سفر، به مصر رفت ودر آنجا به آيين اسماعيلي گرويد ـ يا اگراز پيش بر اين آيين بود، در آنجا آموزشهاي لازم را ديد واعتقادش استوارتر شد.المؤيد فيالدين شيرازي، رئيس داعيان اسماعيلي در مصر، او را به گرمي پذيرفت.پس از آن ناصرخسرو دستِ بيعت با امام فاطميان داد. خودش در اين باره ميگويد:
دستم به كف دست نبي داد به بيعت
زير شجر عالي پر سايه ومثمر
زير شجر عالي پر سايه ومثمر
زير شجر عالي پر سايه ومثمر
منگر بدان كه در دره يمگان
فخرم بس آن كه در رده دين
بر حبّ آل احمد شايد
گر اهل آفرين نِيَمي هرگز
جهّال چون كنند نفرينم
محبوس كردهاند مجانينم
حقبر مذهب امام مَيامينم
گرلعنت همي كنند ملاعينم
جهّال چون كنند نفرينم
جهّال چون كنند نفرينم
خاك خراسان كه بود جاي ادب
چاكر قبچاق شد شريف
ز دلحرّه او پيشكار خاتون شد
معدن ديوان ناكس اكنون شد
ز دلحرّه او پيشكار خاتون شد
ز دلحرّه او پيشكار خاتون شد