تأسيس‌ دولت‌ اسماعيلي‌ در الموت‌ - تاریخ ایران اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تاریخ ایران اسلامی - نسخه متنی

رسول جعفریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

يكي‌ از چهره‌هاي‌ اسماعيلي‌ِ معروف‌ِ اصفهان‌ عبدالملك‌ عطّاش‌ بود كه‌ شغل‌طبابت‌ داشت‌.

وي‌ رهبري‌ باطنيان‌ اين‌ شهر راعهده‌دار شد ودر قلعه‌ دژكوه‌ ياشاه‌دژ استقرار يافت‌. مردم‌ سني‌ اصفهان‌ ودولت‌ سلجوقي‌ براي‌ تصرف‌ اين‌ قلعه‌،نبردها وخسارت‌هاي‌ فراواني‌ را تحمل‌ كردند.

همزمان‌ با رخدادهاي‌ اصفهان‌، باطنيان‌ در بسياري‌ از نقاط‌ ديگر آماده‌ براي‌فعاليت‌ سياسي‌ ـ نظامي‌ آشكارتري‌ مي‌شدند.

تأسيس‌ دولت‌ اسماعيلي‌ در الموت‌

حسن‌ صبّاح‌، مؤسس‌ دولت‌ اسماعيلي‌ در قلعه‌ اَلَموت‌ ـ به‌ معناي‌ آشيانه‌ عقاب‌ ـ دررودبار قزوين‌ بود؛ دولتي‌ كه‌ 172 سال‌ دوام‌ آورد. در آنجا بر فراز كوه‌ الموت‌،قلعه‌اي‌ قرار داشت‌ كه‌ رسيدن‌ به‌ آن‌ بسيار دشوار بود. اين‌ قلعه‌ از ابتداي‌ استقراراسماعيليان‌ تا آمدن‌ مغولان‌، در اختيار اين‌ گروه‌ ماند. در تمام‌ اين‌ مدت‌، سلجوقيان‌،باونديان‌ وخوارزمشاهيان‌، حتي‌ در گسترده‌ترين‌ حملات‌ نظامي‌ نتوانستند آن‌ رابگشايند.

حسن‌ صباح‌ ـ حسن‌ بن‌ علي‌ بن‌ محمد بن‌ جعفر ـ رهبر ومؤسس‌ اين‌ دولت‌،شرح‌ حال‌ خودنوشتي‌ داشته‌ كه‌ شرح‌ زندگي‌ خويش‌ در آن‌ باز گفته‌ است‌. اين‌ شرح‌حال‌ در كتابخانه‌ الموت‌ بوده‌ وبعد از فتح‌ آن‌ توسط‌ مغولان‌، به‌ دست‌ عطاملك‌جويني‌ افتاده‌ است‌. وي‌ متن‌ آن‌ را در كتاب‌ تاريخ‌ جهانگشاي‌ جويني‌ آورده‌ است‌.

حسن‌ از نژاد عرب‌ واز قبيله‌ حمير بوده‌ است‌. پدرانش‌ از كوفه‌ به‌ قم‌ واز آنجا به‌ري‌ آمده‌ ودر آنجا مقيم‌ شده‌اند. بنابر اين‌ او مذهب‌ اماميه‌ را داشته‌ است‌. در ري‌ بايكي‌ از اسماعيليان‌ گفتگوي‌ مذهبي‌ داشته‌ واندك‌ اندك‌ مرام‌ وي‌ را پذيرفته‌ است‌. درسال‌ 464 در همان‌ شهر با عبدالملك‌ عطّاش‌ كه‌ داعي‌ عراق  عجم‌ بوده‌ ديدار كرده‌است‌. حسن‌ مي‌نويسد كه‌ عطاش‌ «مرا پسنديده‌ داشت‌ ونيابت‌ دعوت‌ به‌ من‌ فرمودواشارت‌ كرد كه‌ به‌ حضرت‌ مصر بايد شد».

اين‌ سياستي‌ بود كه‌ پيش‌ از اين‌ درباره‌ بسياري‌ از نخبگاني‌ كه‌ به‌ اين‌ مذهب‌مي‌گرويدند ـ مانند ناصر خسرو ـ اجرا شده‌ بود. حسن‌ از آنجا به‌ اصفهان‌ وسپس‌ به‌آذربايجان‌ رفت‌ وآنگاه‌ در سال‌ 471 به‌ قاهره‌ وارد شد.

در آن‌ زمان‌، مستنصر عباسي‌ خليفه‌ فاطمي‌ بود وبه‌ نوشته‌ حسن‌، با اين‌ كه‌ اوديداري‌ با مستنصر نداشته‌، خليفه‌ فاطمي‌ از احوال‌ وي‌ خبر داشته‌ وچند بار از اوستايش‌ كرده‌ است‌.

درباره‌ جانشيني‌ مستنصر، اختلافي‌ در زمان‌ حيات‌ او در ميان‌ طرفدارانش‌،نسبت‌ به‌ دو فرزندش‌ پيش‌ آمد. برخي‌ مستعلي‌ وبرخي‌ نزار را امام‌ دانستند. حسن‌صباح‌ طرفدار نزار بود كه‌ ابتدا به‌ ولايت‌ عهدي‌ انتخاب‌ شده‌ بود. از آنجا كه‌اميرالجيوش‌ مصر طرفدار مستعلي‌ بود، پس‌ از يك‌ سال‌ ونيم‌ كه‌ از اقامت‌ حسن‌گذشت‌ او را از مصر بيرون‌ كرد. وي‌ از آنجا به‌ شام‌ وحلب‌ رفت‌؛ سپس‌ به‌ بغداد وازآنجا اصفهان‌ آمده‌ سه‌ سال‌ در دامغان‌ به‌ سر برد.ازآنجا كساني‌ را به‌ اين‌ سوي‌ وآن‌سوي‌ مي‌فرستاد تا دعوت‌ اسماعيلي‌ را نشردهند. در اين‌ وقت‌، وي‌ يك‌ اسماعيلي‌نزاري‌ بود.

خبر تبليغات‌ او به‌ گوش‌ نظام‌الملك‌ رسيد. وي‌ به‌ ابومسلم‌ رازي‌، حاكم‌ ري‌،دستور دستگيري‌ حسن‌ صباح‌ را داد. به‌ همين‌ دليل‌ حسن‌ نتوانست‌ به‌ ري‌ بازگردد.اندكي‌ بعد، به‌ سال‌ 483 به‌ الموت‌ وارد شد. تا اين‌ زمان‌ «از غايت‌ زهد، بسياري‌مردم‌، صيد او شده‌ بودند ودعوت‌ او قبول‌ كرده‌ بودند.» حسن‌ صباح‌ تغييرات‌ مختصري‌ در آيين‌ اسماعيلي‌ داد. به‌ همين‌ دليل‌ مرام‌ او رادر آيين‌ اسماعيلي‌ دعوت‌ جديده‌ ناميدند. اين‌ مرام‌ تا پيش‌ از آن‌ به‌ مقدار زيادي‌عقلي‌ وتأويلي‌ شده‌ ومعتقد بود كه‌ هر آيه‌ يا حديث‌، يك‌ ظاهر ويك‌ باطن‌ دارد.اين‌ بار، صباح‌، باب‌ عقل‌

/ 223