سلجوقيان‌ واسماعيليان‌ - تاریخ ایران اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تاریخ ایران اسلامی - نسخه متنی

رسول جعفریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اين‌ در حالي‌ بود كه‌ شرابخواري‌ در دولت‌مردان‌ سلجوقي‌ رواج‌ كامل‌ داشت‌.بُنْداري‌ اصفهاني‌ درباره‌ عزالملك‌ وزير بركيارِ نوشته‌ است‌: عزالملك‌ مردي‌ به‌افراط‌ شرابخواره‌ بود وهمواره‌ مست‌ مي‌نمود.

حسن‌ صباح‌ از لحاظ‌ مالي‌ نيز فوق  العاده‌ سخت‌گير بود. جويني‌ مي‌نويسد كه‌حسن‌ صباح‌، در وقت‌ محاصره‌ الموت‌، زن‌ ودو دخترش‌ را به‌ گردكوه‌ نزد اميرمظفّر كه‌ از اسماعيليان‌ بود فرستاد و«به‌ رئيس‌ مظفر نوشت‌ كه‌ چون‌ به‌ جهت‌دعوت‌ اين‌ عورات‌ دوك‌ ريسند، به‌ اجرت‌ آن‌ ما لابدّ ايشان‌ بدهد.» يعني‌ آنها خودبايد از دوك‌ ريسي‌ مخارج‌ خويش‌ را تأمين‌ كنند.

در همين‌ حال‌، سلجوقيان‌ لشكركشي‌ خود را بر ضد اسماعيليان‌ آغاز كردند. دراين‌ زمان‌، خلافت‌ عباسي‌ از دو سوي‌ تهديد مي‌شد. يكي‌ از غرب‌ توسط‌ فاطميان‌مصر واكنون‌ از شرق  از سوي‌ حسن‌ صباح‌. بنابر اين‌ تمامي‌ اهل‌ سنت‌ ودستگاه‌خلافت‌، از سلجوقيان‌ مي‌خواستند تا ريشه‌ اين‌ فتنه‌ را بخشكانند.

شيعيان‌ امامي‌ نيز نظر مساعدي‌ با اسماعيليان‌ نداشتند. نخست‌ به‌ دليل‌ آن‌ كه‌جداي‌ از حسن‌ صباح‌، اصولا اسماعيليان‌ به‌ شريعت‌ چندان‌ اعتنايي‌ نداشتندواسباب‌ بدنامي‌ آنها بودند. بي‌توجهي‌ به‌ شريعت‌، پس‌ از محمد فرزند بزرگ‌ اميددر الموت‌ مبناي‌ كار قرار گرفت‌.

شگفت‌ آن‌ كه‌ از الموتيان‌ كتاب‌ فقهي‌ وآثار علمي‌برجاي‌ نمانده‌ است‌. ديگر آن‌ كه‌، سخت‌ به‌ تأويل‌هاي‌ بي‌ اساس‌ براي‌ آيات‌ قرآني‌واحاديث‌ اعتقاد داشته‌ وعقايد آنها در نگاه‌ شيعه‌، بسي‌ سست‌ وبي‌پايه‌ بود.

افزون‌ بر اينها، شدّت‌ عمل‌ اسماعيليان‌، شيعيان‌ را نيز كه‌ در كنار اهل‌ سنت‌زندگي‌ مي‌كردند، گرفتار مشكل‌ كرده‌ بود. سنيان‌ مي‌گفتند: آيين‌ اثناعشري‌، دهليزوراهرو ملحدي‌ است‌؛ يعني‌ افراد، اول‌ شيعه‌ اثناعشري‌ مي‌شوند وسپس‌ به‌ مذهب‌اسماعيلي‌ مي‌گروند. اين‌ سخن‌ درستي‌ نبود وبيش‌تر براي‌ تحت‌ فشار گذاشتن‌شيعيان‌ مطرح‌ مي‌شد.

سعدالملك‌ بن‌ محمد آوي‌، كه‌ به‌ تناسب‌ آن‌ كه‌ از شهر شيعه‌ نشين‌ آوه‌ بوده‌، بايدشيعه‌ باشد، وزير محمد بن‌ ملكشاه‌ بود. وي‌، به‌ رغم‌ آن‌ كه‌ تلاشي‌ براي‌ سركوب‌باطنيان‌ در اصفهان‌ كرد؛ اما خودش‌ به‌ جرم‌ رفض‌ يعني‌ اتهام‌ تشيع‌، در حوالي‌ سال‌500 كشته‌ شد. با اين‌ كه‌ كساني‌ از مورخان‌ ونويسندگان‌، ميان‌ اماميه‌ وباطنيه‌ فرق نگذاشته‌اند، اما در همان‌ زمان‌، عالمان‌ وسياستمداران‌ فراواني‌ بودند كه‌ حساب‌ آنهارا از يكديگر جدا مي‌كردند.

زماني‌ كه‌ صدقه‌ بن‌ منصور (مقتول‌ به‌ سال‌ 501) ،بنيادگذار شهر حلّه‌، متهم‌ شد كه‌ خود ومردم‌ شهرش‌ باطني‌ هستند، ابن‌اثير از آنهادفاع‌ مي‌كند كه‌ آنان‌ شيعه‌اند نه‌ باطني‌.

اسفرايني‌ (م‌ 471) در تفسير تاج‌ التراجم‌ خودنيز به‌ اين‌ نكته‌ مهم‌ توجه‌ داده‌ است‌ كه‌ «سبعيان‌ كه‌ ايشان‌ را باطني‌ خوانند خويشتن‌را بر اماميان‌ بندند تا مگر ايشان‌ را از جمله‌ فرق  اسلام‌ شمارند.»

سلجوقيان‌ واسماعيليان‌

گذشت‌ كه‌ پس‌ از ملكشاه‌ اوضاع‌ سياسي‌ آشفته‌ شد. در طي‌ سالهاي‌ سلطنت‌بركيارِ، وي‌ همه‌ ساله‌ سرگرم‌ سركوب‌ شورشياني‌ از خاندان‌ سلجوقي‌ بود كه‌ براي‌تصاحب‌ سلطنت‌ به‌ جان‌ يكديگر مي‌افتادند. با اين‌ حال‌، او در اصفهان‌، فرمان‌ قتل‌عام‌ باطنيان‌ را داد وچنان‌ كه‌ ابن‌اثير خبر داده‌، بسياري‌ از متهمان‌ به‌ اين‌ نحله‌ مذهبي‌در ادامه‌ آن‌ فرمان‌ كشته‌ شدند.

از سوي‌ ديگر، پس‌ از مرگ‌ بركيارِ در سال‌ 498 وسست‌ شدن‌ پايه‌هاي‌ دولت‌سلجوقي‌، نفوذ اسماعيليان‌ رو به‌ شدت‌ گذاشت‌. اين‌ قدرت‌ نه‌ تنها در اطراف‌الموت‌ كه‌ در خراسان‌ نيز توسعه‌ يافت‌ وآن‌ گونه‌ كه‌ ابن‌ اثير نوشته‌ است‌، قدرت‌ آنهادر سال‌ 498 از خراسان‌ تا نواحي‌ بيهق‌ وري‌ گسترده‌ بود؛ جايي‌ كه‌ سنيان‌ آنجا راملحدستان‌ مي‌ناميدند.

/ 223