دوره‌ دوم‌ دولت‌ اسماعيلي‌ در ايران‌؛ برپايي‌ قيامت‌! - تاریخ ایران اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تاریخ ایران اسلامی - نسخه متنی

رسول جعفریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

درآمده‌ همه‌ چيز وهر كسي‌ كه‌ درآن‌روستا بودآتش‌ زد. وي‌ در سال‌ 541 به‌ دست‌ مسعود سلجوقي‌ كشته‌ شد.» به‌ اين‌عدالت‌ مي‌گويند!

در سال‌ 549، زماني‌ كه‌ غُزّان‌ خراسان‌ را ويران‌ كرده‌ بودند واوضاع‌ سياسي‌ آن‌ديار بحراني‌ بود، اسماعيليان‌ خراسان‌ در انديشه‌ شورش‌ برآمدند؛ اما توسط‌ يكي‌ ازامراي‌ خراسان‌ سركوب‌ شدند.

اسماعيليان‌ الموت‌، طي‌ سالها به‌ آرامي‌ زندگي‌ كرده‌ بودند وبا تسلط‌ بر مناطق‌اطراف‌، خود را به‌ عنوان‌ يك‌ قدرت‌ تثبيت‌ شده‌، نشان‌ داده‌ بودند. اين‌ زمان‌، دولت‌باوندي‌ طبرستان‌ قدرت‌ بيش‌تري‌ يافته‌ وافزون‌ بر طبرستان‌، دامنه‌ نفوذ خود را تاديلم‌ ودامغان‌ گسترش‌ داده‌ بود. در چنين‌ شرايطي‌، نمي‌توانست‌ در برابر دولت‌اسماعيلي‌ بي‌تفاوت‌ بماند.

شاه‌ باوندي‌، رستم‌ بن‌ علي‌ كه‌ شيعه‌ امامي‌ بود، سپاه‌زيادي‌ فراهم‌ آورد ويكباره‌ بر سر الموتيان‌ فرود آمده‌ بسياري‌ از روستاهاي‌ آنها رابه‌ اشغال‌ خود درآورد. در اين‌ حمله‌ شمار زيادي‌ از آنان‌ كشته‌ شده‌ يا به‌ اسارت‌درآمدند.

پس‌ از بزرگ‌ اميد، فرزندش‌ محمد به‌ امامت‌ باطنيان‌ رسيد. جويني‌ نوشته‌ است‌:«و محمد بزرگ‌ اميد بر متابعت‌ مذهب‌ حسن‌ صباح‌ وپدر خويش‌ در استحكام‌قواعد آن‌ مي‌كوشيد ودر اقامت‌ رسوم‌ اسلام‌ والتزام‌ شرع‌ هم‌ بر آن‌ شيوه‌ كه‌ ايشان‌اظهار كرده‌ بودند، مي‌رفت‌.» محمد در سال‌ 557 در گذشت‌.

دوران‌ سه‌ امام‌ اسماعيلي‌، يعني‌ حسن‌ صباح‌، بزرگ‌ اميد وفرزندش‌ محمد،دوران‌ قوام‌ گرفتن‌ اين‌ دولت‌ اسماعيلي‌ است‌. تا اين‌ زمان‌، همان‌ گونه‌ كه‌ جويني‌اشاره‌ كرده‌، التزام‌ به‌ شرع‌ وجود داشت‌؛ گرچه‌ از لحاظ‌ كلامي‌ وفقهي‌، تفاوت‌هايي‌ميان‌ آنان‌ وديگر مسلمانان‌ ديده‌ مي‌شد. همان‌ گونه‌ كه‌ خواهيم‌ گفت‌ اين‌ وضعيت‌،پس‌ از محمد بزرگ‌ اميد تغيير كرد.

دوره‌ دوم‌ دولت‌ اسماعيلي‌ در ايران‌؛ برپايي‌ قيامت‌!

از شگفت‌انگيزين‌ نكات‌ اين‌ دوره‌ تاريخ‌، آن‌ است‌ كه‌ به‌ رغم‌ فشارهاي‌ فراواني‌ كه‌از سوي‌ دولت‌ سجلوقي‌ ونيز باونديان‌ مازندران‌ بر اسماعيليان‌ الموت‌ وقهستان‌وارد مي‌آمد، آنان‌، تنها با داشتن‌ چند قلعه‌، نه‌ تنها در تمام‌ دوران‌ دولت‌ سلجوقي‌دوام‌ آوردند، بلكه‌ تا سقوط‌ ايران‌ به‌ دست‌ مغولان‌ همچنان‌ دولت‌ وپايگاه‌هاي‌ خودرا حفظ‌ كردند.

ما در مرحله‌ نخست‌ تشكيل‌ دولت‌ اسماعيلي‌ از حسن‌ صباح‌، بزرگ‌ اميدوفرزندش‌ محمد كه‌ تا سال‌ 557 دولت‌ اسماعيلي‌ را رهبري‌ مي‌كردند، سخن‌ گفتيم‌.

به‌ گزارش‌ جويني‌ كه‌ پس‌ از فتح‌ الموت‌ توسط‌ مغولان‌، به‌ اسناد وكتاب‌هاي‌ آنهادسترسي‌ داشته‌ است‌، حسن‌ فرزند محمد، به‌ سال‌ 520 به‌ دنيا آمد. وي‌ دانشي‌ از آنچه‌اسماعيليان‌ داشتند آموخت‌ ودر سخن‌ گفتن‌ وخطابه‌ سرايي‌ وبافتن‌ كلمات‌ مُسجّع‌مهارتي‌ يافت‌. در زمان‌ امامت‌ پدرش‌، كساني‌ او را امام‌ موعود دانستند. در اين‌ مدت‌به‌ تدريج‌ يك‌ گرايش‌ جديد در الموت‌ در حال‌ شكل‌گيري‌ بود. پدرش‌ سخت‌ اين‌مطلب‌ را انكار كرده‌ ومي‌گفت‌ كه‌ اساسا نه‌ او امام‌ است‌ ونه‌ فرزندش‌؛ بلكه‌ آنهاداعي‌ ونايب‌ امام‌ هستند. با سختگيري‌هاي‌ محمد در كشتن‌ شماري‌ از باطنيان‌، فتنه‌مزبور به‌طور موقت‌ آرام‌ گرفت‌.

زماني‌ كه‌ حسن‌ در سال‌ 557 به‌ رهبري‌ اسماعيليان‌ رسيد، نوعي‌ تحوّل‌ فكري‌ درالموت‌، از دو جهت‌ پديد آمد. نخست‌ آن‌ كه‌ حسن‌ اعتقادي‌ به‌ آداب‌ ورسوم‌ شرعي‌كه‌ از زمان‌ حسن‌ صباح‌ در الموت‌ تبليغ‌ مي‌شد، نداشت‌. به‌ نوشته‌ جويني‌ «در اوايل‌جلوس‌ به‌ جاي‌ پدر، به‌ هر وقت‌ رسوم‌ شرعي‌ وقواعد اسلامي‌ را كه‌ از عهد حسن‌صباح‌ التزام‌ آن‌ نمودندي‌، مسخ‌ وفسخ‌ جايز مي‌داشت‌ وتغييري‌ مي‌كرد.»

/ 223