بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
در سال 597 قهستان وگناباد خراسان، كه جمعيت آن تماما اسماعيلي مذهب بودند،مورد حمله غوريان قرار گرفتند. در اين حمله برخي از روستاهاي آنان بهطور كاملويران شد. در سال 600 بار ديگر غوريان بر اسماعيليان خراسان در شهر قائنتاختند كه كار با مصالحه پايان يافت.حسن نومسلمان وبازگشت به اسلام محمد در سال 607 مرد وفرزندش جلالالدين حسن به جانشيني وي رسيد. جوينينوشته است كه او از همان زمان پدر، با مشي مذهبي او مخالف بود. پس از آن كه بهامامت رسيد، بار ديگر، وضعيت را به زمان حسن صباح ودو جانشين نخست اوبازگرداند. به همين دليل حسن نومسلمان ناميده شد. وي طي نامههايي كه به خليفهعباسي ونيز سلطان محمد خوارزمشاه فرستاد، اظهار مسلماني كرده اجراي رسومشريعت را در الموت به آنان اعلام كرد.اين اقدام حسن نومسلمان سبب شد تا علماي اهل سنت فتوا به مسلمان بودناسماعيليان واجازه زن دادن به آنها وزن گرفتن از آنها دادند. به دنبال آن، حسن ازعلماي قزوين كه سابقه عدوات ميان مردم آن با الموتيان بسيار زياد بود، خواست تاچند نفر را به الموت بفرستند. آن گاه در حضور آنها كتابهاي ضالّه را ازكتابخانههاي موجود در الموت جدا كرده همه را آتش زد.نتيجه ديگر اين اقدام حسن، حضور او در آذربايجان وهمراهي با اتابك مظفرالدين اوزبك بود كه بر اران وآذربايجان حكومت داشت. وي به همراه نيروهايشدر خدمت او بود، وپس از آن كه بر ناصرالدين منكلي حاكم عراق غلبه كردند، ابهر وزنجاندر اختيار جلال الدين قرار گرفت وتا سالها گماشتگان او بر اين دو شهر حكومت ميكردند.پس از آن با اجازه خليفه ناصر عباسي، وي توانست با برخي از دختران اميران گيلانوصلت كرده وموقعيت خويش را بيش از پيش در الموت، رودبار ومناطق اطرافاستوار سازد. انعطافپذيري جلال الدين در برابر ديگران، كه ميتوانست قدرتوي را تثبيت كرده ونفوذ بيشتري بخشد، تنها به كنار آمدن با عباسيان واميراناطراف نبود، بلكه به نوشته جويني «اين يك واضح بود كه چون لشكرهاي پادشاهجهانگشاي چنگيزخان در بلاد اسلام آمدند، ازين طرف آب جيحون، اول كس ازملوك كه رسول فرستاد وبندگي نمود وقبول ايلي كرد، جلالالدين بود. قاعده بهصواب پيش گرفت وبنيادي به صلاح نهاد.» البته زمان وي، هنوز مغولان به مركزايران نرسيده بودند.پس از مرگ جلالالدين در سال 618 فرزندش علاءالدين در سن نه سالگي به جايپدرش نشست. به اعتقاد جويني، از آنجا كه او كودكي بيش نبود، كارها به رأي زنانپيش رفته وآنچه از زمان جلالالدين سامان يافته بود، از هم گسست. از جمله آن كه«باز سر الحاد وبيديانتي رفتند. علاءالدين نيز به مرور رو به عصبيت مزاج گذاشتهواوضاع اسماعيليان آشفته گرديد. با گذشت زمان، جانشين وي، ركنالدينخورشاه بزرگ شد واندك اندك ميان پدر وپسر اختلاف افتاد. اين اختلاف به ديگرامراي دولت اسماعيلي نيز