تاریخ ایران اسلامی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
سرايت كرد.علاءالدين در سال 653 به دست يكي از نديمان نزديك خود با نام حسن مازندرانيكشته شد وفرزندش ركن الدين خورشاه به عنوان آخرين امير اسماعيلي الموت برتخت نشست. گفته شده است كه وي نيز در كشتن پدرش دست داشت.دولت ركن الدين سال بعد مواجه با حمله مغول شد. فشار مغولان چندان گستردهبود كه هيچ دولتي را ياراي مقابله با آن نبود. ركنالدين خود را تسليم كرد وبه ديگراميران اسماعيلي در گردكوه وقهستان نيز فرمان داد تا به خدمت هولاگو درآيند.وي در شوال سال 654 به فرمان سلطان مغول كشته شد. بدين ترتيب دولتاسماعيلي الموت به سال 654 خاتمه يافت؛ گرچه اسماعيليان تا چند قرن بعد دررودبار تا حدفاصل آذربايجان نفوذ وتشكلي براي خود داشتند.در پايان بايد اشاره كنيم كه ما گرچه از اسماعيلياني چون ابوحاتم رازي وناصرخسرو وبسياري ديگر از كتابها ورسالههاي آنها آگاهيم؛ اما از اسماعيليان الموتميراث فرهنگي خاصي برجاي نمانده است. در اين باره، تنها گزارش جويني كهخود به الموت رفته وكتابخانه ورصدخانه را ديده، ميتواند تا اندازهاي از كارهايفرهنگي وعلمي انجام شده در الموت ما را آگاه كند. جويني نوشته است:به وقتي كه پاي لمّسر بودم، بر هوس مطالعه كتابخانه كه صيت آن در اقطار شايعبود، عرضه داشتم كه نفايس كتب الموت تضييع نتوان كرد. پادشاه آن سخن راپسنديده فرمود واشارت راند تا به مطالعه آن رفتم وآنچ يافتم از مصاحفونفايس كتب بر مثال يُخْرِجُ الحَيّ مِنَ الميّت بيرون آوردم وآلات رصد ازكراسي وذات الحلق واسطرلابهاي تام ونصفي والشعاع ديگر كه موجود بودبرگرفتم وباقي آنچ به ضلالت وغوايت ايشان داشت كه نه به منقول مستند بود ونهبه معقول معتمد، بسوختم.بنابر اين روشن ميشود كه كتابهاي فراواني از اسماعيليان در آرا وعقايدشان درالموت بوده كه به توصيه جويني آنها را آتش زدهاند!