بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
بهعهد سلطنت غوريان، به سال 595 از فخرالدين رازي براي آمدن به هرات دعوتشد ومدرسهاي نزديك مسجد جامع آن برايش ساخته شد، كراميان بر آشفتند.مجلس مناظرهاي ترتيب داده شد وميان طرفين دشنامهاي زيادي رد وبدل گرديد.از آنجا كه فخررازي با فلسفه آشنا بود، وي را متهم كردند كه با علم ارسطوييوكفريات ابن سينا وفلسفه فارابي سر وكار دارد! فتنه تا آنجا بالا گرفت كه مجبورشدند فخر رازي را از هرات بيرون كنند. اندكي بعد غياث الدين غوري از مذهبكرامي برگشت وشافعي شد. اين اقدام، نتيجه تحقير كراميان در خراسان آن روز بودكه به هر روي سلاطين غوري نيز بايد از آن نجات مييافت!پس از حمله غزان به نيشابور (548) كه ويرانيهاي زيادي به بار آورد، خود مردمبه جان يكديگر افتادند. راوندي نوشته است: چون غُزّان برفتند، مردم شهر را بهسبب اختلاف مذاهب، حقايد ]كينههاي[ قديم بود، هر شب فِرْقَتي از مَحَلّتي حشرميكردند وآتش در محلّت مخالفان ميزدند.در سال 553 در نيشابور نزاعي ميان شافعيان ونقيب علويان صورت گرفت كهطي آن بسياري از مدارس، بازارها و مساجد آتش گرفت وشمار زيادي از شافعيهاكشته شدند. بر اثر اين درگيري شهر ويران شد.فتنه بعدي در سال 556 رخ داد. در اين سال، مؤيد امير ترك حاكم بر نيشابور، بهبهانه جلوگيري از قتل وغارتها در داخل شهر، برخي از اعيان شهر از جمله نقيبعلويان را زنداني كرد. به دنبال آن، مردم از شافعي وحنفي واحيانا شيعي به جانيكديگر افتادند.ابناثير نوشته است كه مسجد عُقَيل كه محل اجتماع عالمانودانشپژوهان بود وكتابخانه داشت تخريب شد. پس از آن هشت مدرسه ازحنفيان وهفده مدرسه از شافعيان به ضميمه پنج كتابخانه آتش گرفت. كتابهايهفت كتابخانه ديگر نيز غارت شد وبه قيمت بسيار ارزان فروخته شد.در سال 554 در استرآباد ـ گرگان فعلي ـ فتنهاي بزرگ روي داد. علويان وشيعياناز يك سو، وشافعيان از سوي ديگر به جان يكديگر افتادند كه در آن ميان شمارزيادي از شافعيان كشته شدند. در اين وقت رستم شاه غازي كه امامي مذهب بود، بهآرام كردن شهر پرداخت.اصفهان نيز بسان گذشته، محل نزاع حنفيان وشافعيان بود. به گزارش ابناثيرزماني كه به سال 552 ابوبكر خجندي، رئيس شافعيان، درگذشت، فتنه بزرگي دراين شهر روي داد كه مردمان زيادي در آن كشته شدند.در شهر ري نيز نزاع حنفي وشافعي بسيار گسترده بود. برخي از مورخان قرنششم نوشتهاند كه در اثر نزاع ميان دو گروه مزبور در ري، شيعيان توانستند اكثريترا در اين شهر به دست آوردند. يك شاهد قرن ششم در ري مينويسد:حنفيان هرگز به جامع روده ـ محلهاي در ري ـ نماز نگذارند واقتدا به اماماناشعريان نكنند واشاعره را اتفاق است كه به مسجد حنفيان نماز به جماعت نكنندوعلماي هر طايفه فتوا ميكنند كه درنماز جماعت هر يك بدان ديگري اقتدا روانباشد ونشايد كردن.نمونهاي هم از مرو داريم. زماني كه نظامالملك مسعود، وزير تَكَش خوارزمشاه درآن شهر مسجدي براي شافعيان ساخت، شيخ الاسلام شهر كه حنبلي بود، عدهاي رافراهم آورده ومسجد شافعيان را آتش زد.اختلاف شديد ميان شافعيان و حنفيان در دوره سلجوقي، تا حدود زيادي راهرشد شيعه را هموار كرد. در واقع، اتحاد سنيان به مقدار زيادي شكسته شد و زمانيكه آنها در ري و اصفهان و نيشابور، سرگرم نزاع با يكديگر بودند، شيعه در اينمناطق با شدت رشد كرد.با اين حال،در اين دوره درگيريهاي پنهان وآشكاري ميان سنيان وشيعيان درجريان