بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
بود. نظامالملك تا اندازهاي نسبت به شيعه سختگير بود وبه همين دليل، درعراق عجم كه محل نفوذ شيعيان بود، با مشكلاتي رو در رو بود. فشار ناشي ازحكومت تركان بر شيعه، شيعيان را به عكس العمل وا ميداشت.يك نويسنده، در روزگاري پس از عصر ملكشاه سلجوقي نوشته است: درروزگار محمود ]غزنوي[ ومسعود وطغرل وآلپ ارسلان، هيچ گبري وترساييورافضيي را زهره آن نبودي كه بر صحرا آمدندي ويا پيش تركي شدندي».پس از يك قرن سلطه آلبويه كه مذهب تشيع را در مناطق مركزي ايران رواجداده بودند، اكنون فشار تركان، خشم اين شيعيان را بر ميانگيخت وسببدرگيريهاي فرقهاي بيشتري ميشد.گذشت كه با سپري شدن دوره نظامالملك وملكشاه، اندك اندك زمينه مساعديبراي رشد تشيع فراهم شد. يكي از مظاهر نفوذ تشيع در دربار سلجوقي، نفوذمجدالملك قمي در دربار بركيارِ بود. وي از قدرت زيادي برخوردار بود. زماني كهاسماعيليان برخي از امراي ترك را ترور كردند، آنها مجدالملك قمي را كه شيعه بوددر اين ترورها، متهم كردند. در شورشي كه در سال 492 از سوي آنها بر ضد ويصورت گرفت، او را از دربار بيرون كشيده به شكل فجيعي به قتل رساندند. وي ازيكي از روستاهاي قم با نام براوستان بود.ابناثير نوشته است: «مجدالملك اهل خير بود ونماز فراوان ميگذارد وكمكمالي زيادي به مردمان، بهويژه علويان ميكرد. او شيعه بود؛ اما از صحابه به نيكي يادميكرد.» كشته شدن وي، در تضعيف دولت سجلوقي تأثير زيادي داشت.در همين زمان، يك قمي ديگر با نام استاد علي قمي بود كه به نوشته بُنداري تنهافرد عاقل دستگاه بركيارِ بود كه «اگر در اين ايام، اتفاقا كاري درست واصليصحيح ميگذشت، تنها محصول لياقت وخبرت استاد علي بود.» در اصل، رقابتميان دبيران عراقي در دربار سلجوقي با اميران ترك، يكي از مهمترين دشواريهايسياسي ومذهبي اين دوره به شمار ميآمد. دبيران عراقي از قدرت عقلي بيشتريدر اداره امور اداري برخوردار بوده ودولت سلجوقي نميتوانست بينياز ازآنهاباشد. از سوي ديگر، غالب آنها شيعه مذهب بودند و تحمل اين امر برايسلجوقيان دشوار بود.به جز مجدالملك پيشگفته، انوشيروان شرف الدين كاشاني كه كتابي هم درتاريخ وزراي سلجوقي نوشته از شيعيان كاشاني بود كه در دستگاه بركيارِ وبعداسلطان محمد، سمت اداري بالايي داشت.اما نزاع شيعه وسني در بغداد، به رغم آن كه اندكي در اين سالها رو به كاهشنهاده بود، همچنان زمينه بروز داشت. در سال 569 ميان سنيان وشيعيان درگيريبزرگي پيش آمد.گذشت كه پيش از آن نزاع شيعه وسني براي بيش از يك قرن ونيم،بغداد را گرفتار مصيبتهاي فراواني كرده بود.در سال 502، يك سال پس از كشته شدن صدقه بن مزيد باني شهر شيعه نشينحله، سنيان بغداد مصمم شدند تا به زيارت قبر مصعب بن زبير ـ كه آن را در برابرزيارت امام حسين (ع) مطرح كرده بودند ـ بروند. آنها از محله شيعه نشين كرخعبور كرده وشيعيان از آنها استقبال كرده با بخور وعطر با آنها برخورد كردند. اندكيبعد، شيعيان با جمعيت به زيارت مرقد امام كاظم (ع) رفتند واين بار سنيان همانبرخورد را با آنها كردند. بدين ترتيب صلح نانوشتهاي ميان آنها به وجود آمد.اينصلح دوام چنداني نياورد، گرچه نزاعهاي بعدي به شدت سالهاي دوره آلبويهنبود.نكته جالب آن كه براي نخستين بار در شهر طوس نيز درگيري ميان شيعه وسنيپيش آمد.ابناثير نوشته است كه اين درگيري در سال 510 در طوس، شهر مشهدپيش آمد كه سبب خرابي مرقد امام رضا(ع) شد. اين مرقد بار ديگر در سال 515ساخته شد. در آن زمان، بيشتر مردم