بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
مجلس وي ميبوديد كه وي سخن ميگفتيد.» چگونه ميتوان ثابت كردكه وقت وعظ وي، خضر در آنجا حاضر بودهاست؟ به يك نمونه ديگر در باره ابراهيم بن اسماعيل خواص، از مشايخ بزرگ صوفيهتوجه كنيد:شيخ الاسلام ]خواجه عبدالله[ گفت: ممشاد دينوري گويد كه: در نيم خواب بودمدر مسجد، در خواب فرامن گفتند كه: خواهي كه دوستي از آنِ ما ببيني؟ خيز به سرتلّ توبه شو، تاببيني، بيدار شدم، برف آمده بود. رفتم بر سر تلّ توبه. خواص راديدم كه در ميان برف نشسته، مربع، و چند سپري سبز گِرد بر گِرد وي تهي از برفكه چندان برف بيامده بود بر سر وي و وي در عرق غرق . و آرند كه وي را گفتم: اينمنزلت به چه يافتي؟ گفت:به خدمت فقرا.از همين عبارات اين كتاب، تسلط خواجه بر ادبيات فارسي آن روز خراسان، بهخوبي آشكارميشود.در اين باره، مناجاتهاي خواجه از همه چيز شيرينتر بوده وحق آن است كههمچون شعر، از لحاظ ادبي مورد توجه قرار گيرد. گرچه در نسبت بسياري ازمناجاتها به وي، ترديد شده است. نمونهاي از آنها چنين است:الهي، اكنون كه من بر من تاوان تو آفتاب صفوت بر من تاوان به شرك از شرك برستن نتوان به نجاست، نجاست شستن نتوان و به خويشتن از خويشتن برستن نتوان بسياري از مناجاتهاي خواجه، بر محور كلمات مشايخ است كه درباره خودسازيوتهذيب نفس ومعرفت حق بر زبان جاري كردهاند.خواجه كتاب ديگري هم با عنوان منازل السائرين دارد كه آن نيز شرح مراحلومنازل هدايتي است كه يك صوفي صاف بايد آن را طي كند. اين كتاب در ادبياتصوفيانه، جايگاه ويژهاي دارد.در اينجا بايد تأكيد كنم كه آثار صوفيان در غناي زبان فارسي بسيار با اهميت بودهوصرف نظر از ادبيات شعري، بخش عمده آثار فارسي برجاي مانده، همين آثارصوفيانه است.
محمد غزالي، از فلسفه تا تصوّف
محمد غزالي طوسي (450 ـ 505) يكي از بزرگترين عالمان دوره سلجوقي استكه تأثير زيادي در انديشه مذهبي اهل سنت وتصوف داشته است. ارزش وي تنها ازاين جهت نيست كه حافظ علوم مذهبي زمان خويش بود؛ بلكه از اين بابت است كهخود ابداعگر شيوه جديدي در مسائل مذهبي بوده ونوعي چرخش در تفكر مذهبياهل سنت ايجاد كرده است.غزالي در طوس به دنيا آمد وپس از فراگرفتن علوم مقدماتي به گرگان رفت. پساز سه سال به طوس بازگشت واين بار براي ادامه تحصيل راهي نيشابور شد. وي درآنجا شاگردي ابوالمعالي جويني (م 478) را ميكرد كه از استادان بنام بود. از آن پسنزد نظامالملك وملكشاه رفت ومورد استقبال گرم آنها واقع شد. اعتبار وي نزدنظامالملك سبب شد تا در سال 484 كه در اصفهان بود، از سوي نظام الملك لقبزين الدين وشرف الائمه را گرفت وبراي تدريس در مدرسه نظاميه بغداد دعوتشود. تدريس وي تا سال 488 ادامه داشت. او افزون بر تدريس در مسائل سياسينيز دستي داشت. غزالي در سال 503 در پاسخ يكي از سلاطين سلجوقي كه از ويدرخواست كرده بود تا به دربار او بيايد، درباره گذشته خود چنين نوشت: