بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
برابر يعقوب عقب نشيني كرد وبه نواحي غربيتر طبرستان رفت.يعقوب به حركت خود در طبرستان ادامه داد؛ اما بارانهاي پياپي، سپاه او را از پايدرآورد وتنها پس از تحمل رنج بسيار توانست از طبرستان بيرون آيد؛ در حالي كهچندين هزار نفر از نيروهاي خود را از دست داده بود. با اين حال، موفق شد تاعبدالله سگزي را به دست آورده به قتل برساند. پس از آن به نيشابور بازگشت.قدرت نمايي يعقوب در خراسان، سبب شد تا بسياري از سركشان وياغيانخراسان به يعقوب بپيوندند. اين پيوستن، باز حكايت از فزوني قدرت او داشت.پس ازآن، يعقوب به سيستان بازگشت.
يعقوب وخلافت عباسي
گذشت كه يعقوب چند بار تا زماني كه نيشابور را گرفت، هدايايي براي خلفايعباسي فرستاد وبار دوم معتمد، منشور امارت وي را بر سيستان، كرمان، پارس بلخوتخارستان نوشت؛ اما يعقوب به قدرت وزور بازوي خود متكي بود وچندانعلاقهاي به اين منشور نداشت.پس از آن كه يعقوب نيشابور را تصرف كرد، در ميان خراسانيان كه بهطور عمومبر اساس نظرية سياسي رايج زمانه، خلافت عباسي را مشروع ميدانستند، گرفتاربحران مشروعيت شد. به يعقوب خبر دادند كه «مردمان نيشابور ميگويند كه يعقوبعهد ومنشور اميرالمؤمنين ندارد وخارجي است».حكايت تاريخ سيستان آن است كه وي دستور داد تا همة بزرگان، علما وفقهاينيشابور را گردآورند تا او منشور خليفه را براي آنها بخواند! آن گاه گفت تا دو هزارغلام مسلّح آماده شدند ودو صف تشكيل دادند. پس از آن مردم وارد شده ودربرابر يعقوب در ميان اين دو صف ايستادند. جاجب دستاري آورد كه گويي منشوردر ميانة آن قرار دارد. در ميانة آن دستار، چيز جز تيغي برنده نبود. همه مردمهراسناك شدند. يعقوب آنها را آرام كرد وگفت:قصد جان كسي را نكرده است، «اماشما شكايت كرديد كه يعقوب عهد اميرالمؤمنين ندارد، خواستم كه بدانيد دارم»!اين اشاره به آن بود كه تيغ وزور در حكم فرمان خليفه است. يعقوب ادامه داد:اميرالمؤمنين را به بغداد نه اين تيغ نشاندست؟ گفتند: بلي. گفت: مرا بدين جايگاهنيزهم اين تيغ نشاند، عهد من واميرالمؤمنين يكي است.اين نشان ميداد كه يعقوب به هيچ روي سني معتقدي نيست. زماني كه يعقوب پساز بازگشت از گرگان به نيشابور واز آنجا به سيستان آمد، نامهاي به خليفه نوشتوگفت كه محمد بن طاهر را اسير كرده است. استدلال او براي اين كار، اين بود كهمحمد در انجام وظائفش كوتاهي كرده وخراسانيها از وي خواستند تا به آن ناحيهبيايد. يعقوب اين خبر را نيز به خليفه داد كه عبدالرحيم (ياعبدالرحمن) خارجي رانيز كشته است. در واقع، خود خوارج او را كشته بودند ويعقوب قصد استفادةسياسي از آن را داشت. وي دستور داد تا سر آن خارجي را كه ماهها پيش كشته شدهبود، آوردند وآن را به بغداد فرستاد!خليفه از كشتن آن فرد خارجي كه خود را اميرالمؤمنين ميدانست، اظهار شعفكرد؛ اما دربارة محمد بن طاهر نگران بود؛ بهويژه كه طاهريان در بغداد قدرتيداشتند. با اين حال، چارهاي جز پذيرش قدرت يعقوب نداشت؛ لذا نامههاي تبريكبراي وي فرستاد!وبه قول مؤلف تاريخ سيستان «باز نامهها جواب كرد به نيكوييزآنچه چاره نداشت!» پس از آن يعقوب به سوي فارس حركت كرد. در آنجا، چندي با محمد بن واصلشورشي بر خليفه، كه غنائم فراواني در اختيار داشت جنگيد تا آن كه وي را بهاسارت گرفت وخزائن فراوانش را تصرف كرد. يعقوب با درهم شكستن محمد بنواصل شورشي بر خليفه، هم