پيش از اين بهطور پراكنده از سلسله خوارزمشاهي سخن گفتيم. از ابتداي استقلالدولتهاي ايراني، ميتوان داستان را چنين تصوير كرد كه نخست، شخصيتيبرجسته از شهري بر ميخيزد، اندك اندك دولتي تشكيل داده و با جنگ وحماسهفراوان كه معمولا همراه با كشت وكشتارهاي زياد است، دولتي فراگير تشكيلميدهد. يك بار سيستان، چند بار خراسان وطبرستان و... اكنون نوبت خوارزم بودتا دولتي فراگير البته نه چندان پر دوام تشكيل دهد.خوارزم در شمال خراسان وغرب ماوراءالنهر قرار داد. در دورههايي از تاريخخود در شمار شهرهاي خراسان وگاه در زمره شهرهاي ماوراءالنهر به شمار ميآيد.اهميت خوارزم وموقعيت جغرافيايي آن اقتضاي آن دارد كه منطقهاي مستقل بهحساب آيد؛ بهويژه كه تا پيش از تسلط تركان، زبان وفرهنگ ويژه خود را داشتهاست. پس از اين تسلط، آن زبان وفرهنگ بهطور كلي از ميان رفت وتنها لغاتاندكي از آن در برخي از متون برجاي ماند. البته زبان علمي مردم اين ديار، زبانعربي بود وبسياري از آثار مهم اسلامي كه توسط عالمان اين شهر تدوين شده درزبان عربي است.خوارزم در قرن چهارم هجري، از مراكز مهمي فرهنگي بود وشخصيتهاييمانند ابوريحان بيروني در آنجا زندگي ميكردند.با تسلط سلجوقيان بر خراسان، اين منطقه تحت سلطه آنان درآمد ويكي ازامراي ترك