بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
وهمدان ودينور را به آنها واگذار كرد.در سال بعد، اذكوتگين ترك با احمد جنگيد واحمد كه حكومت قم را نيز داشت، ازآنجا عقب نشست. به نظر ميرسد در سالهاي بعد، احمد از عمرو روي گردانده وبهخليفه پيوسته است؛ زيرا در جنگي كه به سال 271 ميان خليفه وسپاه عمرو صورتگرفت وعمرو شكست خورد، احمد در سپاه خليفه بود.در سال 276 موفق عباسي خود به سوي اصفهان آمد تا به اموالي كه گفته ميشددر اختيار احمد است دست يابد. احمد خود همراه خانوادة خويش منطقه را ترككرد. همو در سال 279 رافع بن ليث را از ري بيرون كرد؛ اما در سال 280 درگذشتوبرادرش عمر بن عبدالعزيز جانشين وي شد.درگيري ديگري ميان خاندان ابودلف ودشمنان آنها كه از بغداد حمايتميشدند، در سال 281 در جبال رخ داد. همان سال معتضد به جبال آمد؛ اصفهانوكرج ونهاوند را به عمر بن عبدالعزيز سپرد وبه بغداد بازگشت. اندكي بعد بازدرگيري از سر گرفته شد. در اين درگيريها، پاي بكر بن عبدالعزيز نيز به ميانكشيده شد. سرعت جنگ وصلح خاندان ابودلف با خلافت بغداد، آن اندازه استكه ميتوان در يك سال، جنگ سپاه خليفه را با اين خاندان واندكي بعد صلح و رفتنآنان را به بغداد واستقبال خليفه از آنان را مشاهده كرد. در سال 283 عمر بنعبدالعزيز در بغداد مورد استقبال معتضد عباسي قرار گرفت. حارث فرزند ديگرعبدالعزيز نيز از چهرههاي شورشي اين دوران است.به هر روي خاندان ابيدلف، از خاندانهاي پر نفوذ منطقة جبال در طولحكومت طاهري وصفاري وساماني بودند. آنها تا زماني كه مرداويج به سال 320اصفهان را فتح كرد، هنوز امارت اين شهر را برعهده داشتند. مرداويج در كاخهايآمادة آل ابيدلف فرود آمد.
صاحب الزنج در بصره وخوزستان
سالهاي پاياني طاهريان وآغاز دورة صفاري، بصره وبخشي از خوزستان، صحنةشورش بزرگي بود كه پانزده سال ادامه داشت. اين شورش كه آن را شورش زنگياننام نهادهاند، در اصل بر دوش سياهاني بود كه به عنوان برده در آن نواحي به كاركشاورزي مشغول بودند. رئيس آنها، كه به صاحِبُ الزّنْج شهرت يافت، خود رافردي علوي خوانده واز نسل زيد بن علي بن الحسين(ع) معرفي ميكرد؛ اما منابعتاريخي كه همگي با شورش وي مخالفند، او را عربي از قبيلة عبدالقيس دانستهاند.برخي نيز او را يك ايراني ـ شايد عرب ايراني شدة ـ اهل ري دانستهاند. به هر روياو را علي بن محمد بن عبدالرحيم ميخواندند.محل قيام وي شهر بصره وسال شروع كار او 255 هجري است. او مردي شاعرواديب بود وبه همين دليل توانست با زبان رساي خود، ياران فراواني را فراهمآورد. قيام وي، به هيچ روي، قيامي شيعي نبوده وروش او در كشتار مردمان، و نيزبرخي از عقايد او، حكايت از عقايدي مشابه عقايد ورفتار خوارج داشت. با اينحال، اطلاعات كافي دربارة آيين او در دست نبوده وشورش او هم، نه يك شورشمذهبي، بلكه شورشي اجتماعي ـ اقتصادي بوده است.صاحب الزنج به سال 254 به بصره آمد وكارش را آغاز كرد. اندكي بعد دستگيروبه واسط فرستاده شد. از آنجا رهايي يافت وبه بغداد آمد وشروع به گردآوريافراد كرد. پس از آن كه شنيد زن وفرزندانش از زندان بصره آزاد شدهاند به اين شهرآمد وبهطور پنهاني وبا قدرت، اصحابي را براي خود فراهم آورد. بيشتر اين افراد،بردگاني بودند كه به قصد رهايي از اسارت اربابان خويش به وي پيوستند.زماني كه بيش از پانزده هزار نفر از بردگان به وي پيوستند، او نماز عيد فطر سال255 را با آنها خواند وگفت: «خداوند شما را نجات داده ومن برآنم تا همگيتان راصاحب مال ومكنت