بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
كنم واز سختيرنج زندگي برهانم.» پس از آن، نبرد ميان مردمبصره وبردگان آغاز شد. در همة اين جنگها، نيروهاي زنگي بر مردم غلبه كردهوروز به روز بر شوكت وقدرت آنها افزوده شد. زماني كه قدرت بصريان برايمواجه با صاحب الزنج به جايي نرسيد، از بغداد استمداد كردند. از آن پس سيلكمك بود كه براي ياري رساني به اشراف بصره به سوي اين منطقه روانه شد.صاحب كه نيروي زيادي را در اختيار داشت، در سال 257 شهر بصره را به تصرفخود درآورد وآن را مركز مقاومت خود قرار داد.داستان جنگهاي صاحب الزنج با سپاه عباسي، صفحات زيادي از تواريخعمومي سالهاي ميان 255 تا 270 هجري را پر كرده است. اين وقايع تا اندازهايگسترده بود كه موفق عباسي، در روزگار ولايت عهدي، فرماندهي سپاه را در جنگبر ضد زنگيان بر عهده داشت. در اين جنگها، بارها سپاه بغداد شكست خورد ودرمواردي نيز پيروزيهايي به دست آورد؛ اما نتوانست صاحب الزنج را ازميانبردارد.در سالهاي 263 و264 نيروهاي صاحب توانستند بر بخشي از خوزستان وحتيبراي مدتي بر اهواز مسلط شوند. در اين زمان، نيروهاي وفادار به يعقوب صفاريدر اين مناطق قدرت را به دست داشتند. اتحاد صفاريان با زنگيان، براي خلافتعباسي بسيار خطرناك بود؛ اما هيچ گاه ميان آنها توافقي نشد.زنگيان در سال 266 موفق به تصرف شهر واسط عراق شدند واين اوج قدرتآنها بود. در همين زمان موفق عباسي خود براي سركوبي شورشيان زنگي عازمجنگ با آنها شد. وي در سال 267، موفق شد تا شهر مختاره را كه صاحب الزنج درآنجا بود محاصره كند. برخي از نيروهاي زنگي امان موفق عباسي را پذيرفته وبه اوپيوستند.جنگ نيروهاي عباسي با صاحب تا محرم سال 270 هجري به درازا كشيد ودراين سال بود كه صاحب بهطور قطعي از عباسيان شكست خورد وكشته شد.قيام صاحب الزنج، يكي از شگفتترين قيامهاي قرن سوم هجري است كه نهرنگ شيعي دارد ونه رنگ خارجي، بلكه تنها بر پاية اختلاف طبقاتي ميان اشرافوبردگان شكل گرفته واز نظر زماني، پانزده سال به درازا كشيده است. روشبرخورد آنها با ساير مردم، چندان منصفانه نبود وهمانند خوارج، برخوردكينهتوزانهاي نسبت به مخالفان خود داشتند وبه سادگي خون آنها را ميريختند.در اين زمان، بخشي از كشور ايران نيز به نوعي درگير اين شورش بوده است. ازتأثير آن در ساير ايالات ايران گزارشي در كتابهاي تاريخي نيامده است.
زبان وادبيات فارسي در دورة صفاري
با ورود اسلام به ايران، سرزمين ايران، بخشي از كشور پهناور اسلامي شد ودرارتباط فرهنگي خود با مجموعهاي بزرگ از سرزمينها وملتهاي اسلامي، راهرشد وتعالي برايش هموار شد. با اين حال، در درون خويش، زبان ملياش را كهزبان فارسي بود، حفظ كرد.اين زبان از غرب تا شرق ايران، در طي دو سه قرن كه ازورود اسلام وزبان عربي به ايران گذشته بود، زبان مشترك اقوام موجود در اينسرزمين بوده والبته صورتي تازه به خود گرفته بود. نفوذ تقريبا يكسان اين زبان درميان اقوام مختلف ايراني، شگفتانگيز است، بيشتر، از آن روي كه در قلمرووسيع ايران، همگي مردم ودست كم فرهيختگان آن، به خوبي به فارسي سخنميگفتند وآن را ميفهميدند.لهجهاي كه بر زبان فارسي عمومي ميان مردم ايران غلبه كرد، لهجة فارسي دريبود كه در اصل لهجة خراساني بود، گرچه گفتهاند كه زبان مزبور از پيش از اسلام، درپايتخت ايران، يعني شهر مدائن وجود داشته است. اين فارسي، با فارسي پهلويتفاوت داشت وپس از اسلام نيز تحت تأثير زبان عربي، دگرگون شد. نام فارسيدري، از فارسي