گرايش مذهبي صفاريان - تاریخ ایران اسلامی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
درباري، يعني زباني كه اميران با آن صحبت ميكردند، گرفتهشدهاست.اگر وجود زبان فارسي را ـ كه اينك تحت تأثير عربي، به فارسي نو تبديل وبهتدريج احيا شده بود ـ نشاني بر زنده بودن نسل ايراني مسلمان شده بدانيم،سيستانيان نيز جزوي از اين ملت به شمار ميآيند.زماني كه يعقوب بر هرات وپوشنگ غلبه يافت، شاعران كه تا آن روزگار به زبانعربي شعرِ مدح ميسرودند ـ والبته تا سالها بلكه قرنها بعد نيز شعر عربي در ايرانپايدار ماند ـ اشعاري به عربي در ستايش يعقوب سرودند:قَد أكْرَمَ اللّهُ أهْلَ الْمِصْر والبَلَدبِمُلْكِ يعقوبَ ذِي الاءفْضالِ والعُدَد خداوند مردمان اين شهر را با حكومت يعقوب كه صاحب فضل ونيروست، كرامت بخشيد.يعقوب كه شعر عربي وشايد اساسا زبان عربي هيچ نميدانست، به دبير خويشاعتراض كرد كه «چيزي كه من اندر نيابم، چرا بايد گفت». پس از آن بود كه دبير ويمحمد بن وصيف شعر به فارسي گفت، در حالي كه تا آن زمان چنين چيزي رايجنبود. پس از آن اشعاري به فارسي در ستايش يعقوب گفته شد كه شماري از آنها رامؤلف تاريخ سيستان آورده است.اي اميري كه اميران جهان خاصه وعامبنده وچاكر ومولي وسگ بند وغلامهمانجا مؤلف تاريخ سيستان نوشته است كه :و چون عجم بركنده شدند وعرب آمدند، شعر ميان ايشان به تازي بود وهمگنان راعلم ومعرفت شعر تازي بود واندر عجم كسي بر نيامد كه او را بزرگيِ آن بود پيش ازيعقوب كه اندرو شعر گفتندي مگر حمزة بن عبدالله الشاري ـ خارجي ـ واو عالم بودوتازي دانست، شعراي او تازي گفتندي وسپاه او بيشتر همه از عرب بودند وتازيانبودند.اشعار محمد بن وصيف را در ستايش يعقوب وجز آن، نخستين اشعار فارسيدانستهاند. البته ديدگاهها ونقلهاي ديگري هم در اين زمينه وجود دارد. از جملهگفتهاند نخستين شعر فارسي از آن اَبُوحَفْصِ سُغْدي است كه زندگيش پنجاه ساليپس از محمد بن وصيف بوده است. شعري كه به او منسوب است چنين است:آهوي كوهي در دشت چگونه دوذااو ندارد يار، بي يار چگونه روذا به هر روي، شعر محمد بن وصيف وبرخورد يعقوب با آن، نشان ميدهد كه شعرزبان فارسي در دوران وي، ودر سيستان وخراسان رشد زيادي يافته وآماده برايجهشهاي بعدي شده است.گرايش مذهبي صفاريان
از نظر مذهبي، سيستان نيز از همان زمان فتح بر مذهب سنّت وجماعت بوده است؛اما از سوي ديگر، پس از بيرون راندن خوارج از عراق وغرب ايران، آنها به سيستانرو آوردند وطي چند قرن در آن جا قدرت ونفوذ داشتند. در عين حال، علاقه بهاهل بيت پيامبر عليهم السلام در سيستان گسترده بوده است. نوشتهاند كه وقتيامويان دستور دادند تا بر منابر به امام علي عليه السلام لعن كنند، مردمان سيستان بااين دستور مخالفت كرده وهيچ گاه اجازة چنين كاري را در ديار خود ندادند.همچنين در خبر ديگري آمده است كه چون خبر شهادت امام حسين واسارتزنان اهل بيت به سيستان آمد، مردمان سيستان گفتند: نه نيكو طريقتي برگرفت يزيدكه فرزندان رسول ـعليهالسلامـ چنين كرد، پارهاي شورش گرفتند.در ميان اصحاب امام صادق عليهالسلام نيز يك عالم سجستاني بوده است. ناموي جرير بن عبدالله سجستاني است كه شغل اصلي وي، تجارت روغن بوده است.وي همواره به سيستان ميرفته ودر جنگ با خوارج اين منطقه مشاركت داشتهاست. نوشتهاند كه وي در