بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
نشد. از همان جا به بلخوسپس غزنه رفت وبه سال 351 زمينه تأسيس سلسله تازه نفس غزنوي را در آنديار فراهم كرد. منصور پس از گذشت پانزده سال از سلطنتش به سال 365درگذشت.پس از وي نوح دوم فرزند منصور تا رجب سال 387 بر تخت بود. اين زمان،ستاره بخت سامانيان رو به زوال بود. پيش از آن در سال 382 بغراخان از تركانماوراءالنهر توانست بخارا را به اشغال خود درآورد؛ اما اندكي بعد در اثر بيماري، آنشهر را ترك كرد ودر راه بازگشت، درگذشت. نوح بار ديگر به بخارا بازگشت. پساز مرگ نوح دوم در سال 387 دو تن از سامانيان با نامهاي عبدالملك دوم فرزند نوحواسماعيل منتصر (كشته به سال 395) بر تخت متزلزل ساماني تكيه زدند تا آن كهبساط اين خاندان توسط ايلك خان ترك برچيده شد. عوفي درباره او نوشته است:«اگرچه جوان بود، اما دولت پير گشته بود، در امور ملك آلسامان، سامان نمانده وجان ملك به رمق رسيده». در اين زمان، تنها بخارا وبرخي از نواحي آن در اختيارسامانيان بوده وخراسان در اختيار غزنويان قرار گرفته بود.در سال 390 اسماعيل بن نوح با لقب منتصر از زندان ايلك خان گريخت وبرايچندي سپاهيان وي را شكست داد، اما كاري از پيش نبرد وكشته شد. عُتبينوشتهاست: «مدت ملك وسلطنت آلسامان به خراسان وماوراءالنهروديگرولايات كه در برخي اوقات در حوزه ملك ايشان بود از سيستان وكرمانوجرجان وري وطبرستان تا حدود سپاهان ـ اصفهان ـ صد ودو سال شش ماهودهروز بود.» مشكل عمده سامانيان در داخل، غلام تركان بودند كه در بيشتر موارد، سمتسپهسالاري، يعني فرماندهي كل نيروهاي نظامي را عهدهدار بوده ودر نيشابورمستقر بودند. بسياري از اين افراد، پس از درگذشت اميري از سامانيان، سر بهشورش بر ميداشتند. درست بمانند بغداد كه غلامتركها، سرنوشت خلافت را ازنيمههاي قرن سوم در دست داشتند، در ميان سامانيان نيز، اين افراد رشد كرده اندكاندك بر سامانيان چيره شدند.مشكل ديگر، دوگانگي واختلاف ميان وزيران وسپهسالاران بود. در حقيقت،وزير وسپهسالار، هر كدام ميكوشيدند تا بر امير وخواستهاي او چيره باشند.اختلافهاي خانداني سامانيان هم مشكلات بيشماري را در دورههاي مختلفبراي آنها بهوجود آورد. هر از چندي، يكي از سامانيان به تحريك سپهسالار ياوزيري، اقدام به شورش كرده وميكوشيد تا بر تخت امارت تكيه بزند. بيشتر اينكوششها ناموفق ميماند.مشكل مزبور در ميان بيشتر سلسلههاي شاهي ايران،بهويژه پس از درگذشت امير پيشين وروي كار آمدن سلطان يا امير جديد، مشكليرايج بوده است.